Thursday, December 01, 2005

کانون نویسندگان ایران (در تبعید)

ما همه دانشجویان دانشگاه تهرانیم


جز قلب تیره نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند
(حافظ)


هم‌میهنان!

آگاهید که به دنبال عزل و نصب‌ های دولت جدید، که حتی صدای اعتراض اندکی معقول ‌ترهای جمهوری اسلامی و بل، جناح ارتجاعی‌ تر آن یعنی اصولگرایان را نیز در آورده است؛ به ویژه در پی انتصاب زاهدی نامی به وزارت علوم که پیرامون مدرک دانشگاهی او شبهه‌ های فراوان وجود دارد، دولت آقای احمدی ‌نژاد تیغ به روی دانشگاهیان کشیده است، عزل دکتر فرجی دانا از ریاست دانشگاه تهران که، به هر حال، منتخب جامعه علمی این دانشگاه بود و هنوز یک سال از دوران ریاستش باقی مانده بود و انتصاب یک آخوند حوزه علمیه‌ای به جای او ننگین‌ترین و بی‌شرمانه ‌ترین توهینی ‌ست که از جانب جمهوری اسلامی به ساحت دانش و دانشگاهیان کشورمان رفته است.

انتصاب آخوند عمید زنجانی به عنوان رئیس دانشگاه تهران که همواره و از هنگام تاسیس چشم و چراغ و آبروی پویش‌ های آکادمیک کشورمان بوده است، سرآغاز یورش جدیدی ‌ست برای آنچه که اسلامی کردن دانشگاه‌ ها می ‌نامندش و، به صراحت،به عنوان تسلط حوزه علمیه بر دانشگاه معرفیش می‌کنند. و این باری، معنای دیگری ندارد جز، همانا، به زیر یوغ خرافات کشاندن دانش. تا چه شود؟ تا لابد پزشکان، بعد از این، برای درمان بیماران به استخاره متوسل شوند و فیلسوفان آداب اسبترا و استنجا بیاموزند و مهندسین به جای بررسی کوانتومی جهان هست، در شک بین دو و سه سرگردان بمانند و پژوهشگران نیز به جای بررسی آماری پدیده‌ها سر در چاه جمکران فرو کنند و در سقاخانه‌ ها دخیل ببندند و رمل و اسطرلاب بیندازند.

ملقمه پرخرافه‌ای که به عنوان فقه در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود، آمیزه‌ای‌ست از پاره‌ای آموزش‌های اسلامی و برداشتی مسخ شده از فلسفه ارسطوئی (که اصولیون بخش دمکراسی آن را با نگرش افلاطونی طاق زده ‌اند) و شطح و طامات صوفیانه و حدیٌث‌ها و روایاتی ناقض و منقوض که به قول زنده ‌یاد کسروی عمر متوسط یک انسان برای خواندن تمامی‌ آن کفایت نمی کند. اما، آنچه هم حاصل می‌ آورد، به قول حافظ، جز قلب تیره نیست.

مردم ما تاوان این جرثومه کژ و کوژ کژآموز را بسیار داده‌اند؛ دارالفنون میرزا تقی‌خان امیر کبیر آغازه پیکار جهان نو بود با این جهان سپری شده جان سخت که چون بختکی تیره بر هستی تاریخی ما سنگینی می‌کند و دانشگاه تهران با خیلی از فرهیختگان که به تاریخ نوین ما هدیه کرد، فرازی درخشان از این پیکار ناگزیر.

نشاندن آخوندی که تحصیلات دانشگاهی ندارد و درسی چنان خوانده و با کارنامه‌ای مزین به ریاست کمیته انقلاب، در دانشکده حقوق درس حدود و قصاص و تعزیرات و دیات اسلامی می‌دهد، بر مسند دکتر حسابی‌ ها و دکتر خانلری‌ ها یک دهن‌کجی‌ست به همه دست‌آوردهایی که دانشگاه تهران نماد آنهاست.

دفاع از مرتبه دانش و شرف هنر و فضیلت اندیشه و آبروی فرهیخت، بنا بر منشور کانون نویسندگان ایران وظیفه ماست؛ ما اعضای کانون نویسندگان ایران (در تبعید) –و بدون شک هم‌وندان ما در کانون در میهن نیز با ما هم‌ صدایند- در برابر این یورش واپسگرایانه به عرصه‌ای که ما را پرورده‌ است و دستمایه قلممان را به ما هبه کرده‌ است، دمی از پای نمی‌نشینیم؛ ما، نویسندگان ایرانی، چه در دانشگاه تهران درس خوانده باشیم و چه نه، فرآوردگان و پروردگان مستقیم و غیر مستقیم آن دانشگاه و تا باشیم و قلمهامان جوهری برای نوشتن داشته‌باشند، دانشجویان آن دانشگاهیم و در کنار دانشجویان و استادان آن دانشگاه از حرمت دانشگاهمان دفاع می ‌کنیم

هم ‌میهنان!

ما درگیر مبارزه‌ای بر سر هست و نیستمان هستیم، مبارزه‌ای که نبرد اصلی آن در جبهه فرهنگ است؛ نشاندن یک آخوند حوزه‌ای بر مسند ریاست دانشگاه تهران کم گستاخی ‌ای نیست؛ با هرابانگ اعتراضمان در برابر این تجاوز بی‌شرمانه به حریم علمی و فرهنگی دانشگاه بایستیم.

دهم آذرماه ۱۳۸۴
یکم دسامبر ۲۰۰۵

کانون نویسندگان ایران (در تبعید)