Sunday, November 05, 2006

پنجمین اجلاس شوراي عالي سازمان چریکهای فدایی خلق ایران برگزار شد.

هدف ما در شرایط کنونی استقرار جمهوری دمکراتیک و لاییک به منظور پیشبرد برنامه توسعه پایدار برای بهبودی زندگی اکثریت مردم ایران است. استبداد مذهبی حاکم بر ایران مانع عمده در راه تحقق این هدف است. برای برداشتن این مانع باید نظام ولایت فقیه را سرنگون کرد. ما از هر تلاش نیروهای سیاسی و اجتماعی ایرانی برای تحقق این هدف پشتیبانی می کنیم و از این زاویه بر شرکت خود در ائتلاف شورای ملی مقاومت ایران تاکید می ورزیم. همزمان، ما برای ایجاد جبهه همبستگی طرفداران دمکراسی، جمهوری و جدایی دین از دولت تلاش خواهیم کرد. ما استفاده از تمامی اشکال مبارزه را حق مسلم مردم ایران می دانیم و از مبارزه کارگران و مزدبگیران ایران برای ایجاد تشکلهای مستقل، از مبارزه زنان برای لغو تبعیض جنسی، از مبارزه ملیتهای ساکن ایران برای رفع تبعیض ملی و از مبارزه اقلیتهای مذهبی برای لغو تبعیض مذهبی حمایت و پشتیبانی می کنیم.


قطعنامه مصوب پنجمین اجلاس شورای عالی
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران





1- از هنگام فروپاشی اتحاد شوروی سابق و پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱ میلادی و در نتیجه بی اعتبار شدن پیمانها و قراردادهای دو جانبه بین دو اردوگاه بزرگ، جهان وارد دورانی از چالشها، ستیزها، جنبشها، جنگها و رقابتهای گاه مسالمت آمیز و گاه قهر آمیز شده است.

با فروپاشی «سوسیالیسم موجود» و پس از آن شکست رژیم سابق عراق در کویت، رییس جمهور وقت آمریکا، بوش پدر، مژده «نظم نوین» جهانی را داد.

تقسیم مرده ریگ اردوگاه شوروی، گسترش جهانی سازی «نو - لیبرالیسم» و ورود قدرتهای جدید به عرصه رقابت جهانی همچون چین و هند در کنار 3 قدرت آمریکا، اروپا و ژاپن، میدان گرفتن جنبش رو به رشد بنیادگرایی اسلامی و پس از اندکی تاخیر، ظهور جنبش نوین «بدیل جهانی سازی نو - لیبرالیستی»، گرایشهای عمده در این دوران است.



2- در جبهه پیروز شدگان جنگ سرد دو گرایش «یک جانبه نگری» و «چند جانبه نگری» برای تقسیم بازارهای جهان به رقابت با هم پرداختند.

طی دوران 8 ساله ریاست جمهوری بیل کلینتون در آمریکا، زیر شعار «عبور آزادانه سرمایه و انسان (بخوانید نیروی کار)» پیشرفتهای مهمی در عرصه همکاریهای جمعی قدرتهای بزرگ امپریالیستی حاصل شد. دولت کلینتون بودجه دفاعی آمریکا را سالانه به میزان 5 درصد کاهش داد و در نهایت آن را به رقم 285 میلیارد دلار در سال پایانی دوران ریاست جمهوری اش رساند. این اقدام که در خدمت رشد انحصارات صنایع مصرفی قرار داشت، خشم انحصارات تسلیحاتی را برانگیخت. در همین دوران پیمانهای منطقه ای به سرعت شکل گرفت.

تلاش ایالات متحده آمریکا در این دوران برای تثبیت هژمونی بلامنازع بر جهان، با دخالت تعیین کننده در جنگهای بالکان وارد مرحله جدیدی شد.

شکست توافق اسلو که همزمان خواست جناح جنگ افروز اسراییل و بنیادگرایان اسلامی در خاورمیانه (زیر هژمونی رژیم ایران) بود، سیاست چند جانبه گرایی را با چالش جدیدی روبرو کرد.



3- با به قدرت رسیدن بوش پسر در آمریکا، سیاست «یک جانبه نگری» به سیاست غالب در این کشور تبدیل شد. در این دوران، به ویژه پس از عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، جهان ما وارد دوران پر تلاطم «جنگهای پیشگیرانه» که از جانب آمریکا هدایت می شود شد. بنیادگرایان اسلامی در تنش حاصل از گسترش بحران، تلاش خود را برای صعود از میانه جامعه به راس تشدید کردند. سیاست اصلی آمریکا بر این اصل استوار شد که: «به جای آن كه منتظر شویم، با دشمنان خود در خارج از كشور می جنگیم» و بدین ترتیب رییس جمهور آمریکا پس از عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر بارها اعلام کرد: «ایالات متحده در حال جنگ است و این وضعیت تهاجمی را باید حفظ کرد.»

آخرین سند راهبردی آمریکا بر اساس این سیاست، «استراتژی ملی مبارزه با تروریسم» است که در 6 سپتامبر 2006 در 23 صفحه از طرف کاخ سفید اعلام شد. در این سند گفته شده: «بیشترین مساله و نگرانی، رابطه تروریسم و تسلیحات كشتار جمعی است.»

مرز بین یک جانبه گرایی و چند جانبه گرایی را مرزهای کشورها تعین نمی کند. این دو گرایش در تمام کشورهای بزرگ غربی وجود دارد و به ویژه در خود آمریکا، مدافعان چند جانبه نگری قدرت و نفوذ قابل توجهی دارند که چالش آنها در روند آتی تحولات جهانی تشدید خواهد شد.



4- انحصارات تسلیحاتی سرمست از پیروزی جرج والکر بوش و خشنود از عملیات 11 سپتامبر، به بلیعدن پول مالیات دهندگان آمریکایی مشغول شدند. آمریكا به تنهایى سالانه بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار بودجه مستقیم نظامى، و قریب به ۵۰ میلیارد دلار بودجه مستقیم امنیتى دارد. در حالى كه در مقام مقایسه، بودجه سالانه نظامى قدرت نظامى دوم یعنى روسیه، ۹ میلیارد دلار است. انحصارات آمریکایی از افزایش قیمت نفت سود سرشاری به دست آوردند و سود انحصارات نفتی در کل جهان نیز افزایش بی سابقه ای پیدا کرد.

به گزارش خبرگزاریها، در سه ماهه دوم سال ۲۰۰۶ سود پنج شركت نخست نفتى جهان (شورون، اگزون موبیل، ونوكوفیلیپس، بریتیش پترولیوم ، شل) در مجموع به ركورد ۳۴ میلیارد دلار رسید. مجموع سود خالص پنج شركت فوق در سه ماهه آوریل، مه و ژوئن نسبت به مدت مشابه سال قبل ۳۶ درصد رشد یافت. سود شركت نفتى شورون در مدت فوق با ۱۸ درصد افزایش به ۳/۴ میلیارد دلار رسید. سود شركت اگزون موبیل كه بزرگترین شركت نفت جهان است، در همین مدت به ۳۶/۱۰ میلیارد دلار رسیده است كه ۳۶ درصد نسبت به سال گذشته رشد نشان مى دهد و بدین ترتیب سود خالص شش ماهه نخست امسال این شركت را به ركورد ۸/۱۸ میلیارد دلار رسانده است. رویال داچ شل نیز پیش از این سود سه ماهه دوم سال خود را ۳/۶ میلیارد دلار اعلام كرده بود.

اخیراً لیستى از ۵۰۰ شركت برتر دنیا منتشر شده است. بنا به نوشته روزنامه شرق (پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵ - ۲۷ جولاى ۲۰۰۶) پنج شركت ابتداى این لیست شامل ۱- اكزون موبیل ۲- وال مارت ۳- داچ شل ۴- بریتیش پترولیوم و ۵- جنرال موتورز است. سه شركت از این پنج شركت در صنعت نفت و انرژى مشغول به فعالیت هستند و در سال گذشته شركتهاى نفتى موجود در این لیست از بیشترین افزایش در درآمد برخوردار بودند.

شركت نفتى اكزون موبیل آمریكا در سال ۲۰۰۵ میلادى با كسب سود ۳۶ میلیارد دلارى، پرسودترین شركت دنیا لقب گرفت. بعد از اكزون، شركت نفتى داچ شل با سود ۲۵ میلیارد دلار و شركت سیتى گروپ با ۲۴ میلیارد دلار بیشترین سود را در سال گذشته میلادى به دست آوردند.

نمونه هایی که ذکر شد گوشه ای از غارتگریهای انحصارات سرمایه داری و اهداف جنگ طلبانه و توسعه طلبانه آنان که جامعه بشری را به فقر، بی خانمانی و انحطاط کشانده است است را بر ملا می کند.



5- در مقابل واقعیتهایی که در بالا ذکر شد، واقعیتهای دیگری هم در جهان ما وجود دارد.

جهانی سازی نو - لیبرالیستی جهان ما را در آستانه بربریت اجتماعی قرار داده است. افزایش فقر و بیکاری و کاهش کمک هزینه ها و بیمه های اجتماعی، گسترش اعتیاد، ایدز و فحشا، تشدید تبعیض جنسی، تخریب محیط زیست، گسترش نا امنی برای کودکان و زنان و نبود آینده ی به نسبت مناسب برای جوانان، واقعیتهای دیگر جهان ماست.

یک ششم مردم جهان به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند و هر ساله بیش از 3 میلیون تن در نتیجه مصرف آب آشامیدنی آلوده جان می سپارند.

200 میلیون کودک در جهان در بدترین شرایط زندگی می کنند و روزانه 30 هزار تن از آنان قربانی فقر و بی خانمانی می شوند. 120 میلیون کودک که در سنین دبستانی هستند، به مدرسه نمی روند. 65 میلیون دختر در جهان از تحصیل محروم هستند. سالانه 3 میلیون کودک در اثر بیماری ایدز می میرند و در همین مدت زمان 580 هزار زن در جهان به دلیل عدم دسترسی به مراقبهای دوران بارداری جان خود را از دست می دهند.

همزمان با انتشار این آمار و ارقام که نشان دهنده بخشی از واقعیت دردناک جهان ماست، هر روز خبرگزاریها از مقاومت و مبارزه هزاران انسان در جهان برای ساختن جهانی دیگر، جهانی عادلانه، جهانی عاری از فقر، جهل، بی خانمانی، تبعیض و دیکتاتوری خبر می دهند. واقعیت این است که در بین مخالفان جهانی سازی نو – لیبرالیسم، در کلی ترین تقسیم بندی دو صف متمایز وجود دارد. در یک سو نیروهای ترقیخواه، مدرن، دمکراتیک و سوسیالیستی قرار گرفته اند که خواستار جهانی عاری از تبعیض، فقر، ستم و استثمار هستند و در سوی دیگر، نیروهای بنیادگرا به ویژه بنیادگرایان اسلامی و نیروهای ناسیونالیست افراطی دیده می شوند. این نیروها با وجود این که در مناسبات سرمایه داری تعریف می شوند اما از موضع ارتجاعی و قرون وسطایی و در ضدیت با مدرنیسم، مخالف جهانی سازی نو - لیبرالیستی هستند. متاسفانه در موارد متعددی مرزهای روشنی بین این دو صف وجود ندارد. جایگاه ما در جنبش جهانی برای صلح و عدالت در جناح سوسیالیستی قرار دارد. از نگاه ما همچنان که در منشور سازمان آمده است: «یك نظام سوسیالیستی، نظامی دموكراتیك، پلورالیستی، سكولاریستی (جدایی دولت از مذهب و ایدئولوژی) و مبتنی بر دخالت مستقیم مردم در امور خود و شناسایی حق تعیین سرنوشت مردم است.» سازمان مخالف «هرگونه سوسیالیسم سركوبگرانه، اراده گرایانه و خودكامه، مخالف هرگونه دخالت در زندگی خصوصی افراد جامعه و مخالف سوسیالیسم متكی بر كیش شخصیت است.»



6- در دوران پس از پایان جنگ سرد، بنیادگرایی اسلامی رشد چشمگیری نمود. پیش از فروپاشی دنیای دو قطبی، غرب به طور کلی و آمریکا به طور مشخص بنیادگرایی اسلامی را برای مقابله با اردوگاه «سوسیالیسم موجود» به شدت تقویت کردند. از نگاه غرب، با فروپاشی اتحاد شوروی سابق، ماموریت این نیروها نیز پایان یافته و آنان باید در ترتیبات جدید جهانی و منطقه ای ادغام شوند. بسیاری از نیروهای بنیادگرا به این سیاست تمکین کردند اما به علت شرایط مناسب خاورمیانه و کشورهایی که اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می دهند و در فقدان نیروهای قدرتمند مترقی و دمکراتیک، بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه رشد کرد. این رشد به ویژه پس از عملیات تروریستی 11 سپتامبر و سیاست جنگ طلبانه آمریکا و اشغال افغانستان و عراق ابعاد جدیدی پیدا کرد.

فاروق سلیم طی مقاله ای در نشریه «انترناسیونالیسم جدید» چاپ پاکستان می نویسد: «تولید ناخالص ملی ٥٧ كشور اسلامی روی هم زیر ٢ تریلیون دلار است. آمریكا به تنهایی كالا‌ها و خدماتی به ارزش ٤/١٠ تریلیون دلار تولید می‌كند، حتی تولید ناحالص هند حدود ٣ تریلیون دلار بر آورد می‌شود ... مسلمانها ٢٢ درصد جمعیت جهان را تشكیل می‌دهند و كمتر از ٥ درصد تولید ناخالص ملی جهان به حساب آنها گذارده می‌شود. نگران كننده‌تر آن است که تولید ناخالص كشورهای اسلامی به نسبت درصد تولید ناخالص جهانی درحال كاهش است ... بر اساس گزارش سازمان ملل در باره توسعه كشورهای عربی، نیمی از زنهای عرب بی‌سواد هستند. از هر ٥ نفر عرب یك نفر با كمتر از روزی ٢ دلار زندگی می‌كند ... ١٥ درصد از نیروی كار كشورهای عربی بیكار هستند و به نظر می‌رسد كه تا سال ٢٠١٠ این میزان دو برابر شود. میانگین نرخ رشد سرانه در آمد در كشورهای عربی طی ٢٠ سال گذشته فقط نیم درصد در سال بوده است ... ٥٧ كشور مسلمان دارای میانگین ١٠ دانشگاه در هر كشور هستند. در مجموع برای ٤/١ میلیارد انسان كمتر از ٦٠٠ دانشگاه وجود دارد. هند و ایالات متحده آمریكا هر كدام به ترتیب دارای ٨٤٠٧ و ٥٧٨٥ دانشگاه هستند ... نتیجه آن كه از ٤/١ میلیارد مسلمان، ٨٠٠ میلیون نفر بی‌سواد هستند (از هر ١٠ مسلمان ٦ نفر قادر به خواندن نمی‌باشند). در تمامی كشورهای مسیحی جهان ٧٨ درصد جمعیت باسواد است.»

این واقعیتها در فقدان نیروهای مترقی که بتوانند توده مردم را برای ساختن جهانی بهتر هدایت کنند، منشا و منبع رشد بنیادگرایی اسلامی شده است. راه مبارزه با این نیروی مخرب و ارتجاعی نه جنگ و نه تقویت حکومتهای دیکتاتوری، وابسته و فاسد است. تنها راه، قدرت گیری نیروهای مستقل، دمکراتیک، ترقی خواه، عدالت خواه، مدرن و بردبار است.



7- استبداد مذهبی حاکم بر ایران بیشترین بهره برداری را از شرایط پس از خاتمه جنگ سرد و پس از 11 سپتامبر کرده است. رشد بنیادگرایی اسلامی یکی از مولفه های بنیادی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است.

روزنامه کیهان در شماره 10 مرداد 1366 پیام آیت الله خمینی برای مراسم حج و برائت از مشرکین که منجر به بلوای مکه شد را منتشر کرد. خمینی در این پیام گفت: «به یاری خداوند از قطرات پراکنده پیروان اسلام ... و امکانات کشورهای اسلامی باید استفاده کرد و با تشکیل هسته های مقاومت حزب الله در سراسر جهان ... و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخوران خاتمه می دهیم.» یک سال بعد در 29 تیر 1367، خمینی در پیام خود به مناسبت سالگرد بلوای مکه گفت: «ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین المللی اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخوران بوده و هستیم. حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم. ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیسم، سرمایه داری و کمونیسم در جهان هستیم.»



با اتکا بر این سیاست است که تاکنون جمهوری اسلامی در پروسه صلح خاورمیانه اخلال کرده است و هر جا که با مبارزه مردم فلسطین و فشار افکار عمومی بین المللی، اسراییل تن به عقب نشینیهایی داده است، عوامل نظام ولایت فقیه به اشکال مختلف این مسیر را منحرف کرده اند. سیاست صدور ارتجاع و بنیادگرایی ولایت فقیه و سیاست توسعه طلبی جنگ طلبان اسراییلی دو روی یک سکه و هر یک دیگری را تقویت می کند. ما شاهد بودیم که چگونه محاصره مقر زنده یاد یاسر عرفات منجر به تقویت بیش از بیش بنیادگرایان اسلامی در فلسطین شد.

ادامه دهندگان راه خمینی همان استراتژی را با جدیت پیگیری می کنند. روز شنبه ۱۴ مرداد 1385 خبرگزاریهای دولتی سخنان محمود احمدی نژاد در جمع خبرنگاران در نشست فوق العاده سازمان كنفرانس اسلامی را منتشر کردند. کوتوله سیاسی به نیابت از خامنه ای می گوید: «خاورمیانه جدید حتما محقق خواهد شد، اما بدون رژیم صهیونیستی ... رژیم صهیونیستی در حال اضمحلال است و درمان اصلی منطقه حذف رژیم صهیونیستی است.»

ایجاد خلافت اسلامی سیاست خارجی اصلی رژیم ایران است. ولی فقیه نظام برای این که جای هیچگونه شک و تردیدی باقی نگذارد، روز سه شنبه ۳1 مرداد 1385 در دیدار رووسای سه قوه و تعداد دیگری از مجریان ولایت اش گفت: «تشكیل حكومت اسلامی ... علاج همه دردها و رنجهای امروز جهان اسلام است ... امت اسلامی امروز به تشكیل حكومت اسلامی به معنای واقعی كلمه نیازمند است.»(خبرگزاری فارس)

روز یكشنبه ۱۵ مرداد 1385، علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ولایت فقیه گفت: «می‌گویند رهبری منطقه را بدون ابزارهای لازم داشته باشید كه این حرف متناقض است.» معنی حرف لاریجانی وقتی می گوید: «ما قطعنامه را قبول نمی‌كنیم و تعلیق را نمی‌پذیریم» این است که جمهوری اسلامی رهبری منطقه را با ابزارهای لازم که همان اتم به اضافه نیروهای بنیادگرای اسلامی در خاورمیانه است، به دست خواهد آورد.

چند سال پس از مرگ خمینی، محمد جواد لاریجانی، از تئوریسینهای ولایت خامنه ای که در آن زمان معاون وزیر امور خارجه بود، در تشریح این استراتژی گفت: «امروز حیات سیاسی ما در جهان، به عنوان ام القرای اسلام، در گرو توسعه یافتن است ... لیکن ما هیچ گاه نباید در آرزوی محیط دوستانه جهانی باشیم و یا برنامه های توسعه خود را برای اکولوژی مسالمت، طراحی کنیم.»(رسالت شماره های 26 و 27 خرداد 72)

رحیم صفوی، فرمانده كل سپاه گفته است: «قلب سیاسی جهان اسلام جمهوری اسلامی ایران است و رهبر معظم انقلاب پرچمدار نهضت بیداری جهان اسلام و ملل مسلمان و نهضت‌های بیداری ملتهای جهان سوم است.»(ایسنا – 14 شهریور 1385)

گر چه جمهوری اسلامی فاقد هرگونه پایگاه مردمی در ایران است و مردم ایران همواره خشم و تنفر خود را از استبداد دینی بیان کرده اند اما بنیادگرایی اسلامی با رهبری خامنه ای به علت در دست داشتن حاکمیت و امکانات کشور بزرگی چون ایران و با توجه به وجود توده های محروم و ستمدیده و حکومتهای فاسد در کشورهای خاورمیانه، به مراتب خطرناکتر از اشکال دیگر بنیادگرایی اسلامی است. قلب و مغز بنیادگرایی اسلامی در تهران می تپد. جمهوری اسلامی مانع جدی بر سر راه استقلال، دمکراسی و حاکمیت ملی و مردمی در کشورهای خاورمیانه است.



8- نظام اقتصادی حاکم بر ایران سرمایه داری است. پایگاه طبقاتی رژیم ایران سرمایه داری دولتی- انگلی، تجاری - غارتگرانه و بر مبنای رانت خواری استوار شده است. استثمار وحشیانه کارگران، مزدبگیران و محرومان ایران و غارت منابع ملی کشور، بورژوازی حاکم بر ایران را بیش از بیش فربه کرده است. سران و ایادی رژیم در تمام سیاستهای داخلی، منطقه ای و جهانی خود کسب بیشترین سود را پیگیری می کنند.

جمهوری اسلامی از نظر سیاسی رژیمی استبدادی-مذهبی مبتنی بر ولایت فقیه است. این رژیم با صرف میلیاردها دلار در جهت تهیه جنگ افزارهای کشتار جمعی و صدور بنیادگرایی و با چپاول درآمد ملی مردم ایران و تعرض به سطح زندگی و معیشت کارگران و مزدبگیران، با تحمیل آپارتاید جنسی بر زنان و با سرکوب ملیتها و اعمال تبعیض مذهبی، با تخریب محیط زیست و به هدر دادن منابع اساسی حیات مردم همچون آب، جنگل و زمین و با دشمنی ورزیدن با خواسته های بر حق جوانان، با سرکوب گسترده جنبش آزادیخواهانه مردم ایران و با کشتار سیستماتیک زندانیان سیاسی و عقیدتی، جامعه و ذخایر انسانی وطبیعی آن را به تباهی کشیده است.

54 درصد اقتصاد ایران غیر رسمی و سالانه 11.8 میلیارد دلار کالای قاچاق وارد ایران می شود که در هر دو مورد سران رژیم و آقازادگان آنها بیشترین سود را می برند.

ایران با وجود برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز، در رتبه صد و یکم در شاخص توسعه انسانی قرار گرفته است. بین 143 کشور جهان، نرخ تورم در ایران از 127 کشور دیگر بیشتر است. نیمی از درآمدهای کشور به 20 درصد قشر بالای جامعه می رسد.

بیکاری، فقر، فحشا و اعتیاد در ایران بیداد می کند. قراردادهای موقت از 6 درصد در زمان تصویب قانون کار در سال 1369، به 67 درصد در حال حاضر رسیده است.

14 میلیون بیمار روانی در کشور وجود دارد و سالانه حدود 4 هزار تن در ایران خودکشی می کنند. سرانه درمان در ایران 300 بار کمتر از سرانه درمان در کشورهای پیشرفته است. مصرف لبنیات در ایران سالی 85 لیتر است در حالی که حداقل استاندارد جهانی برای مصرف لبنیات 160 لیتر است. 30 درصد مردم ایران از مصرف لبنیات و به ویژه شیر بی بهره اند و سرانه مصرف شیر در ایران کمتر از نصف استکان است.

ایران در زمینه محیط زیست در میان 146 کشور جهان در رتبه صدو سی و دوم قرار دارد. در سال گذشته نزدیک به 10 هزار شهروند تهرانی جان خود را به دلیل آلودگی هوا از دست داده اند و در سال جاری هر روز 27 تهرانی به دلیل آلودگی هوا جان می سپارند. به دلیل برداشتهای بی رویه آب از سفره های زیرزمینی، ۲۲۰ دشت کشور با بحران کم آبی یا بی آبی مواجه است.

سهم ایران از صنعت توریسم جهانی فقط یک ده هزارم است و 80 درصد از جوانان کشور از امکانات اوقات فراغت برخوردار نیستند.

ایران در میان 140 کشور جهان از نظر توسعه جنسیتی در رتبه هفتاد و هشتم قرار دارد. سهم زنان از میزان کل اشتغال در ایران 11 درصد و نقش زنان در بخشهای مدیریتی کشور تنها 2 درصد است. 66 درصد زنان ایران خشونت خانگی را تجربه می کنند و روزانه بیش از 50 دختر بین سنین 16 تا 25 ساله در بازار کراچی به فروش می رسند.

ایران از نظر شاخص آموزش در میان 162 کشور جهان در رتبه صد و سوم و از نظر استفاده از اینترنت در میان 60 کشور در مقام پنجاه و نهم جای گرفته است. سالانه ۱۸۰ هزار تحصیلکرده در سطوح آموزش عالی، مهاجرت می کنند.

آنچه ذکر شد بخش کوچکی از شرایط زیست و زندگی مردم ایران است. اما همین میزان از واقعیت امروز جامعه ایران نشان می دهد که نظام حاکم بر کشور ما دستآوردی جز تباهی و فلاکت برای مردم ایران نداشته است.



9- جمهوری اسلامی پس از شکست در جنگ 8 ساله و پس از مرگ خمینی، با چالش انتخاب راه و ترکیب قدرت روبرو بود. طی 16 سال ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی گر چه بنیادهای ولایت فقیه پابرجا بود اما از آنجا که ولایت فقیه به طور ماهوی شریک پذیر نیست و نمی تواند بدون منافع محور و عمود خیمه نظام هیچ قانونی را بپذیرد، و مهمتر از آن به علت وجود خواستهای انباشت شده مردم ایران برای دمکراسی، عدالت و حکومت عرفی، ولی فقیه نظام با چالشهای مهمی روبرو بود که برای غلبه بر آن راه یک پایه کردن حکومت را انتخاب کرد. دوران گذار 16 ساله سرانجام با تصمیم ولی فقیه، منجر به قدرت رسیدن احمدی نژاد و باندهای نظامی – امنیتی شد. هدف خامنه ای از این جراحی به نسبت سخت و بستن شکاف در بالا، مقابله با جنبش مردم ایران که دارای خصلت برانداز است و استفاده بهینه از «فرصت» عراق، افغانستان و لبنان و «حربه» اتم برای گرفتن تضمین امنیتی و پیشبرد هدف استراتژیک خود یعنی ایجاد خلافت اسلامی می باشد.

سیاست جمهوری اسلامی در زمینه به دست آوردن سلاح اتمی که آن را تحت عنوان انرژی اتمی لاپوشانی می کند تا کنون ضربات سختی به مردم ایران زده و این سیاست ماجراجویانه کشور و مردم ایران را با رویداد ناگوار و احتمالی جنگ روبرو کرده است.

مسوولیت هر فاجعه برای مردم ایران و به ویژه خطر جنگ، در درجه اول به عهده نظام حاکم بر ایران است.



10- سه سال پیش سازمان ما در اجلاس شورای عالی خود اعلام نمود: «ما تاكید می كنیم كه با هرگونه دخالت نظامی خارجی و هرگونه جانشین سازی كه اراده آزاد مردم ایران برای تحقق حاكمیت ملی را نفی كند، مخالفیم.» (گزارش سیاسی، مصوب شورای عالی سازمان، 28 شهریور 1382)

در همین سند وظایف ما در عرصه جهانی چنین اعلام شده است: «فعالیت گسترده در خارج از ایران و استفاده از همه ی امكانات جهانی (مراجع بین المللی- دولتها- سازمانهای اجتماعی- نهادهای مدافع حقوق بشر- و...) بر اساس حفظ استقلال و رعایت موازین و اسلوبهای شناخته شده بین المللی در جهت هرچه منفرد كردن استبداد مذهبی حاكم بر ایران و گسترش مبارزه مردم برای سرنگونی رژیم.»

ضمن تایید مجدد این مواضع، تاکید می کنیم که استفاده از امکانات مذکور در صورتی که به دخالت در امر انقلاب مردم ایران و یا تن دادن به آلترناتیو سازیها برای آینده ایران و یا کمک به جنگ خارجی منجر شود، نافی استقلال به شمار می رود.

ما بارها اعلام کرده ایم که مردم ایران در صورتی که کشورهای جهان در قبال مبارزه آنان با رژیم حاکم سیاست بی طرفی اتخاذ کنند، خود با آن تعین تکلیف می کنند، امر تغییر جمهوری اسلامی و تعیین نظام آینده ایران تنها به عهده مردم ایران است و فشارهای خارجی فقط می تواند به عنوان عامل کمک کننده باشد. از این رو ما خواستار فشار سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک بر رژیم ایران از طرف مراجع بین المللی- دولتها- سازمانهای اجتماعی- نهادهای مدافع حقوق بشر- و ... بوده و از تحریم رژیم ایران در زمینه های نظامی و تکنولوژیهای دارای مصارف چندگانه، سیاسی و دیپلماتیک و تحریم نفتی (به جز در مواردی که به تهیه آذوقه، دارو و مایحتاج عمومی مردم ربط دارد) حمایت می کنیم. کشورهای بزرگ تا کنون با مراودات اقتصادی خود به استبداد مذهبی حاکم بر ایران یاری رسانده اند. رژیم با پشتیبانی مالی و اقتصادی کشورهای بزرگ امپریالیستی و با هدر دادن منابع ملی مردم ایران به سرکوب گسترده مردم ایران مبادرت ورزیده است. از این رو ما خواستار آن هستیم که کشورهای طرف معامله با رژیم ایران همه ی روابط اقتصادی خود را مشروط به رعایت حقوق بشر از جانب آن کنند.

ما خواستار توقف کامل تمامی عملیات و اقدامات رژیم ایران در زمینه اتمی می باشیم. گرچه سازمان ما بنا به دلایل گوناگون اقتصادی و زیست محیطی مخالف استفاده از انرژی اتمی است اما معتقدیم که مردم ایران در یک شرایط دمکراتیک و با توجه به طرح آزادانه نظرات کارشناسانه در این زمینه باید در مورد استفاده و یا عدم استفاده از انرژی اتمی تصمیم گیری کنند.



11- جامعه ایران آبستن تحولات بزرگی است. تلاش خامنه ای برای یکدست کردن حکومت، کل رژیم را با بحرانها و مشکلات زیادی روبرو کرده است. درگیری باندهای داخلی رژیم در مقابله با باند نظامی-امنیتی تحت امر ولی فقیه باعث شده تا این بحران به تمامی ارکان جامعه تسری یابد. وظیفه ما استفاده درست از موقعیت به وجود آمده برای سازماندهی نیروهای اجتماعی و سمت و سو دادن به آن است. از جانب دیگر تشدید بحران اتمی و بن بست آن رژیم را در برابر یک تحریم بین المللی قرار داده است. در صورت پیش آمدن چنین موقعیتی باید با افشاگریهای فعال، توده مردم را حول اعتراض به رژیم بسیج کرده و مقدمات جابجایی قدرت را فراهم کرد.

سازمان ما از همه نیروهای ترقیخواه دعوت می کند که گرد خواستهای فوری و عاجل مردم به اتحاد عمل بپردازند.



12-هدف ما در شرایط کنونی استقرار جمهوری دمکراتیک و لاییک به منظور پیشبرد برنامه توسعه پایدار برای بهبودی زندگی اکثریت مردم ایران است. استبداد مذهبی حاکم بر ایران مانع عمده در راه تحقق این هدف است. برای برداشتن این مانع باید نظام ولایت فقیه را سرنگون کرد. ما از هر تلاش نیروهای سیاسی و اجتماعی ایرانی برای تحقق این هدف پشتیبانی می کنیم و از این زاویه بر شرکت خود در ائتلاف شورای ملی مقاومت ایران تاکید می ورزیم. همزمان، ما برای ایجاد جبهه همبستگی طرفداران دمکراسی، جمهوری و جدایی دین از دولت تلاش خواهیم کرد. ما استفاده از تمامی اشکال مبارزه را حق مسلم مردم ایران می دانیم و از مبارزه کارگران و مزدبگیران ایران برای ایجاد تشکلهای مستقل، از مبارزه زنان برای لغو تبعیض جنسی، از مبارزه ملیتهای ساکن ایران برای رفع تبعیض ملی و از مبارزه اقلیتهای مذهبی برای لغو تبعیض مذهبی حمایت و پشتیبانی می کنیم. فعالیتهای سازمان ما گرد این خواسته ها سازمانیابی، ادامه و گسترش می یابد.