Sunday, October 09, 2005

سينما در ديدگاه شماره 10




مينا اسدي

يادداشتهايی پيرامون جشنواره سوئد

سال هزار و نه صد و نود و سه، در اولین جشنواره ی فیلم در تبعید – در شهر گوتنبرگ سوئد- بسیار کسان را دیدم . از آن جمله بودند:
- هنرمندانی که سالها پیش، از میهن اسلامی گریخته بودند و در تبعید زندگی می کردند .
- هنرمندانی که در انتظار اجازه ی دولت سرزمین تازه، سرگردان و پا در هوا بودند.
- و تک و توک، هنرمندانی که از بد حادثه به خارج از کشور آمده بودند و به جشنواره آمده بودند تا چرخی بزنند، خودی نشان بدهند و از اوضاع و احوال هنرمندان در تبعید با خبر شوند .
و البته این آخری ها به کوری چشم دشمنان، از رفاه کشور میزبان بهره می بردند و برای آن طرفی ها بازار گرمی میکردند !
آدمهایی با گذشته ی متفاوت ... کار متفاوت و خُلق و خوی متفاوت.
نو جوان... جوان ... و حتا میانسال . جانی داشتند و توانی که در برابر آنچه که در میهن شان می گذرد، بی اعتنا نباشند. به جوشند و به خروشند و با هنرشان، جنایات یک رژیم هنر کُش و فرهنگ ستیز را به تصویر بکشند و به جهانیان نشان دهند.
شماری از این هنرمندان، واژه ی سنگین ِ تبعید را بر دوش می کشیدند. هفته ای بود سرشار از شور و شادی و احساس امنیت و آزادی. اما در پایان جشنواره، زمزمه هایی شنیده شد از بعضی از هنرمندان تبعیدی که از سر محبت و دلسوزی می خواستند واژه ی زیباتری از "تبعید" برای جشنواره ی آینده برگزینند .
- کلمه ی تبعید، همه را در بر نمی گیرد... هیجان دارد اما کارآیی ندارد!
جشنواره ای که برگزارکنندگان و دست اندرکارانش هنرمندان و پناهندگان آواره، دربدر و جان بدر برده از زندان و شکنجه ی یک رژیم دیوانه بودند باید چه نامی داشت ؟
و اما نام های پیشنهادی:
- "دور از خانه" ... "جشنواره ی فیلم درغُربت"... "فستیوال فیلم در مهاجرت"... "جشنواره ی فیلم در خارج از کشور".
بر سر این نام ها به بحث نشستند، گفتند و شنیدند. زیاد جدی نبودند. گوشه و کنار پچ و بچی کردند و گذشتند. گویا در شهرها و کشورهای خودشان، نشست هایی هم داشتند. پیگیر کار نشدند و اما جشنواره ی فیلم در تبعید، بدون شاید و باید، به راه خود ادامه داد. دو سه سال بعد بعضی از این هنرمندان، غُربت را تاب نیاوردند و روانه ی میهن اسلامی شدند و در جشنواره های ریز و درشت فجر و زجر و خجالت، شرکت کردند . – دست خالی و روی سیاه - بدون گرفتن اجر و مُزد، عرق ریزان به غُربت باز گشتند. در بیم و امید، منتظر شنیدن صدایی از آن سوی مرزها شدند . به کوچکترین اشاره ای دویدند، سر خم کردند و دست به سینه ایستادند تا شاید دوربین کُهنه ای از کف با کفایت کارگردانان رسمی به زمین افتد و به دست آنان برسد، تا شاید هنرپیشگانی بیمار شوند و ایفای نقشی به اینان محول گردد . نمی رفتند برای آنکه به مانند و به هنرمرز و بومشان خدمت کنند... نمی رفتند تا کشورشان از هنرمندان مردمی و خدمتگزار خالی نباشد. می رفتند تا بی نام و نشان، و کام نگرفته از زندگی، نمیرند. با بیم و امید میرفتند و نا امید و بیزار باز می آمدند.
- میروند و باز می آیند – شاید یک روز خوش، آن چشم انداز زیبا و وسوسه انگیز، سراب نباشد . و چشمه باشد !
تبعید، جان سختی می خواست - می خواهد – و حتمأ آنها تاب و توان تحمل سختی ها و دشواری ها و دلتنگی ها را نداشتند – ندارند - .
عُمر سفر طولانی شد . قطاری بود که می رفت . آنها مسافرانی بودند که جان سخت ادامه ی راه را تا هدف نهائی نداشتند و در ایستگاه های معینی پیاده شدند، در ایستگاههایی که از آنها بوی خوش کباب به مشام میرسید .
رفتند به امید سایبان و درخت، و دورنمای آزمون و بخت !
"جشنواره ی فیلم در تبعید" با گشت و گذار و خوشرقصی هنرمندان کم طاقت، پیمان شکن و دیر آمده ی مشتاق زود رسیدن، کوچک نشد، بالنده شد . اینک در آغاز هفتمین دوره ی این جشنواره به "حسین مهینی" مسئول جشنواره ی فیلم در تبعید و یاران خستگی ناپذیرش درود می فرستم و ایستادگی، تلاش، و سر سختی و وفای به عهدشان را ارج می نهم .

مینا اسدی
استکهلم پنجم ماه اکتبر سال دوهزار و پنج
Mina.assadi@spray.se

.................................

پرويز صياد


پرتره نیمه تمام

در این ماه، نمونه هائی از تئاتر و سینمای در تبعید ایرانی در دو رویداد دور از هم حضوری درخور توجه خواهند داشت. ابتدا در فستیوال تئاتر لس آنجلس (ششم تا بیست و سوم اکتبر) و سپس در چشم انداز سینمائی "دنیا خانه من است" در شهر گوتنبرگ (بیست و يکم تا بیست و نهم اکتبر).
از سی نمایش انگلیسی زبان که در مرکز تئاتر لس آنجلس در قاصله هفده روز به صحنه می آیند دوتایش ایرانیست، نمایش "خر" و نمایش "در پوشش حجاب". بیست و دو سال پیش که نمایش "خر" برای بار اول به صحنه آمد به فکرم نمی رسید روزی شاهد اجرای آن به زبان انگلیسی و با امضای یک کارگردان آمریکایی باشم. اما این کار بر اساس ترجمه دکتر حمید دباشی و به کوشش مری آپیک به هفتمین فستیوال تئاتر لس آنجلس راه یافت و خود او هم نقشی را که بارها در این نمایش به فارسی بازی کرده است اینک به انگلیسی بازی می کند.
نمایش دوم با محتوای ایرانی در این فستیوال "در پوشش حجاب" نامیده می شود و همانگونه که از نامش بر می آید در باره زنان زیر حجاب خاورمیانه بالاخص در ایران توشته شده، براساس رویدادهای واقعی که برخی شان مثل ماجرای "زهرا کاظمی" در رسانه های غربی هم پوششی فراگیر داشته اند. متن نمایش کار مشترک جینجر پرکینز Ginger Perkins و مری آپیک است و در آن علاوه بر مری، هنرمندان سرشناس ایرانی و آمریکایی از جمله داریوش ایران نژاد، آپیک یوسفیان و بنفشه صياد بازی دارند.
واما رويداد بعدی در ماه اکتبر که به بهانه نمايش سه فيلم از کارنامه گذشته من در ايران خودم من هم در آن حضور خواهم يافت، چشم انداز سينمايی «دنيا خانه من است» در گوتنبرگ سوئد است، این رویداد که هر دوسال یکبار در آن شهر برگذار می شود چهارده سال قبل برای نمایش مجموعه ای از فیلمهای ایرانی تولید شده در خارج کشور به وسیله حسین مهینی پایه گذاری شد و امروزه به صورت تنها مرکز ارائه نمونه هایی از کار سینماگران تبعیدی در جهان درآمده است.
سال اول عنوانش بود "چشم انداز سینمای ایران در تبعید" و در آن بیست و چهار فیلمساز ایرانی ماحصل کارشان را طی دهه اول بعد از انقلاب در خارج کشور با شصت و چهار فیلم کوتاه و بلند در آن شرکت داده بودند. خود من با دو فیلم سینمایی "فرستاده" و "سرحد" در آن رویداد بی سابقه حضور داشتم. بی سابقه از این جهت که در حافظه تاریخی سینما اجماع این تعداد فیلم و فیلمساز مهاجر یا تبعیدی ـ آنهم در اولین دهه مهاجرتشان ـ در سابقه هیچ قوم مهاجری نیست. آغاز کار آنچنان پرهیجان بود که به نظر می رسید پایان کار هم همان جا باشد! همان جا اعلام کردم: فریب این آغاز پرهیجان را نخوریم! اینگونه که باب مراودات حسنه میان وزارت ارشاد اسلامی و جشنواره های فیلم و مراکز فرهنگی در سراسر جهان گشوده شده است امید به تداوم سینمای ایرانی در تبعید نباید داشت. به خصوص سینمایی که معترض یا مخالف با نظامی باشد که عامل این تفرقه و تبعید است از همه مراکز فرهنگی فیلم و سینما رانده خواهد شد. چنین سینمایی چون مجال رشد و توزیع پیدا نمی کند طبعا تداومی هم نمی یابد. همین هم شد. تقریبا هیچ یک از فیلمسازانی که در آن پرتره اولین "چشم انداز سینمای ایران در تبعید" فیلم بلند سینمایی داشتند در پانزده سال گذشته فیلم داستانی و بلند دیگری نساخته اند.
رویداد مشابه بعدی که اکتبر 1995 در گوتنبرگ برگذار شد دیگر "چشم انداز سینمای ایران در تبعید" نام نداشت. بدل شده بود به "دنیا خانه من است" یعنی هم نام "ایران" از عنوان اولیه حذف شده بود و هم کلمه "تبعید". گرچه با این کار درهای جشنواره به روی فیلمسازان تبعیدی ممالک دیگر گشوده می شد و با خروج از انزوای قومی این اقدام مقبولیت و جامعیت بیشتر می یافت اما این تغییر عنوان از سر ناگزیری هم بود. چون ماحصل تولیدات فیلمسازان خارج کشور از نظر کیفی و کمی در سطحی قرار نمی گرفت که برای ارائه اش نیاز به جشنواره ای ـ ولو هر دو سال یکبار ـ باشد.
به هر روی اگر سینمای ایرانی در تبعید به شکلی که آغاز شده بود نه تداومی یافت و نه رشد و توسعه ای، کوشش اولیه حسین مهینی اما، با "دنیا خانه من است" به صورت پناهگاهی درآمد برای فیلمسازان جلای وطن گفته از همه ممالک و فیلمهای ممنوعه یا طرد شده ی سیاسی از هر فرهنگی و به هر زبانی. نگاهی به فهرست فیلمهای کوتاه و بلند به نمایش درآمده در شش دوره گذشته این جشنواره که اکثرا یا فراموش شده بودند یا به دلایلی محکوم به فراموش شدن، اهمیت فرهنگی ـ انسانی زحمات حسین مهینی در حفظ و حراست آن نمایان می شود.
جشنواره اول که گفتم 64 فیلم، که همه از فیلمسازان ایرانی بود.
در جشنواره دوم، که از آن پس امکان پذیرش فیلم از همه فرهنگها فراهم شد تعداد فیلمهای کوتاه و بلند به 80 رسید.
جشنواره سوم 65 فیلم
جشنواره چهارم 109 فیلم
جشنواره پنجم 88 فیلم
جشنواره ششم 84 فیلم
تعداد فیلمهای دوره چهارم که شامل فیلمهای "ایلماز گونی" فیلمساز کرد ترکیه می شد همراه با نمایش مجموعه ای از فیلمهای قوم همیشه آواره کولی؛ این دوره را در صدر جدول قرار می دهد و در دوره ششم که مهینی مراسمی برای دهمین سالگرد جشنواره اش برپا می کند، چشم انداز "دنیا خانه من است" از جانب مقامات سوئد یکی از سه رویداد فرهنگی معتبر در آن کشور اعلام می شود. به این ترتیب زحمات حسین مهینی اگر به در سرزمین خودش بلکه در جائی که وطن دوم او به حساب می آید، به ثمر می نشیند.
راه حسین مهینی را در جاهای دیگر یاران دیگر دنبال گرفته اند، «شهرام تابع محمدی» در تورنتو «جواد دادستان» در پاریس، «فرهاد مجدآبادی» *در فرانکفورت و به ویژه "بصیر نصیبی" که با سمینارها، مقالات و دوره گردی ها و سخنرانی های پراکنده اش به صورت سخنگوی تمام وقت سینمای ایران در تبعید درآمده است. قدر شناس سایه بانی باشیم که "حسین مهینی" و دیگر یاران برای خانواده پراکنده سینما در تبعید ساخته اند.
خود من از آخرین فیلمی که ساخته ام هیجده سال می گذرد. غالبا فراموش می کنم که زمانی در کار فیلمسازی بوده ام. دوستان گاه به هفته های فیلم و سمینارهاشان دعوتم می کنند تا به نوعی حرفه گذشته مرا یادآوری کرده باشند. بهانه دعوت امسالشان گفتم سه فیلم در کارنامه گذشته من در ایران است. "بن بست" 1976 کار سینمایی خودم در ایران و دو فیلم دیگر که در آنها بازیگر و تهیه کننده مشترک بودم.اسرار گنج دره جنی اثر «ابراهيم گلستان» 1974ودر غربت کار «سهراب شهيد ثالث» 1975.
در چشم انداز "دنیا خانه من است" اسم این کار را گذاشته اند "پرتره نیمه تمام!" بنابراین در هفته آخر ماه اکتبر به گوتنبرگ می روم تا پرتره نا تمام خودم را تماشا کنم! همين ثابت می کند پرتره تمام و کاملی در کار نخواهد بود یا دست کم خودم آن را نخواهم دید.
یکشنبه اول اکتبر

* اين مطلب در گفتار تلويزيونی پرويز صياد با نام از« هر دری سخنی » نيز نقل می شود .

*توضيح سینمای آزاد :
اينگونه برنامه های نا پيوسته در آلمان با یاری داريوش شيروانی ( مونيخ )حسين افصهی( هامبورک )وکانون ايرانيان شهر هايدلبرگ نيز برگزار شده است.
-------------------------------

عباس سماکار


«دنیا خانه من است» - جشنواره جهانی سینمای تبعید

21 تا 27 اکتبر 2005

21 اکتبر امسال، هفتمین «جشنواره جهانی سینمای تبعید» در شهر ساحلی گوتنبرگ سوئد آغاز می شود و تا 27 همین ماه ادامه خواهد یافت. تداوم کار این جشنواره، زمانی که نخستین بار در سال 1993 آغاز به کار کرد، بسیار دشوار می نمود؛ ولی به خاطر آن که دست اندرکاران آن، کارورزان جدی و صمیمی و مبارز سینما بودند و درعین حال در این حرکت، مبارزه علیه فرهنگ ستیزی رژیم جمهوری اسلامی نیز جزو اهداف شان بود، این حرکت تا امروز به شکل کاملاً منسجم و خلاقانه ای ادامه یافته است.
امر فیلمسازی برای جمعیت تبعیدی دشواری های بسیاری در بر دارد. ساختن فیلم، برخلاف تولید هنر در زمینه های دیگر نیازمند سرمایه گذاری بسیار است. فیلمساز تبعیدی، حتی با توان و دانش برابر، شانس کمتری نسبت به فیلمساز کشورهای تبعیدی پذیر دارد. بهترین نمونه کارگردان های تبعیدی نیز غالباً با کارشکنی، سنگ اندازی و بی اعتمادی سرمایه گذاران و تهیه کنندگان و شرکت های فیلمسازی روبرو هستند. به ویژه وقتی تهیه کنندگان فیلم، با گرایشِ ضد سانسور و مخالف خوان فیلمسازان تبعیدی نسبت به سازش یا مماشات با رژیم های سرکوبگری که سبب تبعید آنان بوده اند روبرو می شوند؛ از ترس واکنش منفی سیاستمداران و بازار فیلم، از سرمایه گذاری بر روی پروژه ها و طرح های این فیلمسازان خودداری می کنند. دولت های کشورهای تبعیدی پذیر نیز، اعتنائی به نیاز فیلمساز تبعیدی ندارند و در بهترین حالت، کمک هزینه های اندکی به آنها می پردازند که حتی کفاف بخش کوچکی از هزینه های فیلمسازی را هم نمی دهد.
بنابراین ساختن فیلم در میان تبعیدی ها، به امر بسیار دشواری تبدیل می شود که تداوم کار جشنواره های سینمای تبعید را، آن هم در بٌعد جهانی با تردید مواجه می سازد. با این حال؛ جشنواره جهانی سینمای تبعید، بیش از ده سال است که به کار خود ادامه داده و در این مدت، اتفاقاً نقش مهم و تشویق کننده ای نیز در تولید فیلم های تبعیدی و مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی بازی کرده است.
در شش جشنواره تا کنونی سینمای تبعید، که با نام زیبا و انسانی «دنیا خانه من است» برگزار شده، بیش از 500 فیلم کوتاه و بلند از کشورهای مختلف جهان به نمایش در آمده است. فیلمسازان تبعیدی از سراسر جهان فرا گرفته اند که با ابتدائی ترین وسائل، با دوربین های ساده ویدئو، و با صحنه پردازی های کم هزینه، با بکارگرفتن توان و اندیشه و هنر بازیگران و کارکنان فنی سینمای تبعید، پیکار خود را علیه بی عدالتی، سانسور، جنگ، نابرابری و ستم و جنایت قدرتمندان جهان به نمایش درآورند و پیام زیبا و انسانی خود را به زبان ها و شیوه های گوناگون و متنوع و کارساز و افشاگر به چشم و گوش جهانیان برسانند.
برگزاری «جشنواره جهانی سینمای تبعید»، خود انگیزه و زمینه ای شده است که فیلمسازان، به ویژه جوانان و نسل های جدید تبعیدی حرکت در این زمینه را ادامه بدهند و میدان داراین عرصه تازه در خلق اثر هنری و پرداخت و دفاع و مبارزه با عاملین ستم و سانسور و خفقان شوند. سینمای تبعید که مکانی برای نمایش در تلویزیون و سینمای کشورهای میزبان ندارد، وجود جشنواره سینمای تبعید را غنیمتی می شمرد که ارتباط او را با مخاطبین جهانی اش برقرار کرده است. به یمن امکان این ارتباط، و نمایش این فیلم ها در این جشنواره و جشنواره های فرعی آن که در کشورها و شهرهای مختلف برگزار می شود، ارائه آثار فیلمسازان تبعیدی به جهانیان ممکن شده است.
در این میان، سهم سینماگران ایرانی در ساختن فیلم و نمایش و ادامه و گسترش زمینه های این جشنواره به راستی در خور توجه بوده است. این فیلمسازان به ویژه با انگیزه مبارزه با رژیم ددمنش جمهوری اسلامی، و در دفاع از حقوق انسانی همه کسانی که مورد تهاجم غیرانسانی این رژیم قرار گرفته اند و در دفاع از صلح و عدالت و آزادی در جهان و مقابله با عوامل و سیاست های جهانی حمایت کننده از رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی کوشیده اند تا رقم بیشترین تولید فیلم را به خود اختصاص بدهند و به ویژه با نمایش این فیلم ها در جشنواره های دیگری که به موازات و در هماهنگی با جشنواره سوئد برگزار می شود و در واقع عرصه بسیاری از کشورهای و شهرهای مختلف اروپا و آمریکا را در بر می گیرد سهم به سزائی در پیش برد اهداف این حرکت بزرگ فرهنگی و مبارزاتی به عهده بگیرند. تنها در کشور آلمان بیش از 6 جشنواره موازی با جشنواره سوئد برگزار می شود که هرکدام به تناسب امکانات خود، زمان نمایش خود را از یک تا سه روز و گاه تا یک هفته ادامه می دهند.
با این همه، جشنواره سوئد، به عنوان جشنواره مادر، که هر دوسال یک بار برگزار می شود و هر بار به مدت یک هفته ادامه دارد بیشترین نمایش فیلم ها را به خود اختصاص می دهد و هر بار حدود 100 فیلم کوتاه و بلند در آن به نمایش درمی آید. این جشنواره که به مدیریت حسین مهینی فیلمساز ایرانی و از فارغ التحصیلان مدرسه سینما و تلویزیون ایران برگزار می شود، ضمن مشغولیت و مسئولیت سنگینی که در پی دارد، هر بار میهمان دار جمع وسیعی از فیلمسازان تبعیدی در گوتنبرگ سوئد است که تهیه و تدارک امکانات شرکت این مهمانان در این جشنواره نیز کار بسیار دشواری است.
نکته جالب دیگر، وجود برنامه های جنبی جشنواره سوئد است. در جوار این جشنواره، برنامه های سخنرانی، اجرای موسیقی و نمایشگاه عکس و نقاشی نیز برگزار می شود که هرکدام در همین مسیر و در راستای اهداف افشاگرانه و خلاقانه جشنواره سوئد قرار دارد و به غنای آن یاری بسیار می رساند.
برای نمونه دوره گذشته، «جشنواره جهانی سینمای تبعید» در سوئد، نمایشگاهی از عکس های زهرا کاظمی (خبرنگاری که سه سال پیش به هنگام عکسبرداری از خانواده زندانیان سیاسی در برابر زندان اوین، دستگیر و شکنجه شد، مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید) برگزار کرد که طی آن یک نویسنده از کانون نویسندگان ایران و یک روزنامه نگار سوئدی از میان خبرنگاران بی مرز در آن شرکت جستند. در طی این مراسم، موضوع اصلی سخنرانی، عبارت بود از بررسی سانسور و سرکوب در جمهوری اسلامی و بررسی انگیزه های قتل زهرا کاظمی. نمایشکاه نقاشی یکی از زندانیان سیاسی که تابلوهای او تماماً در باره سرکوب و شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی ایران بود نیز همزمان با این نمایشگاه برگزار شد.
سال گذشته، در جریان برگزاری «جشنواره جهانی سینمای تبعید» در پاریس نیز که به مدیریت جواد دادستان برگزار می شود، مجموع برنامه جشنواره، به بزرگداشت خاطره زهرا کاظمی اختصاص یافت که در طی آن سخنرانی و افشاگری های بسیاری علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی و افشای زد و بندهای رسانه های فرانسه با رژیم جمهوری اسلامی به انجام رسید و نمایشگاهی از عکس های زیبای شاهرخ مشکین قلم نیز در آن برگزار شد.
اکنون با توجه به اهمیتی که این جشنواره در سطح جهانی یافته و مورد نظر قرار گرفته است، هر ساله جمع وسیعی از تماشاگرانی کشورهای مختلف، به ویژه سوئدی ها و فرانسوی ها به دیدار آن می آیند. برنامه های این جشنواره غالباً به زبانهای سوئدی، انگلیسی، فرانسه و فارسی اجرا می شود و بروشورها و برگه های اطلاعاتی، آگاهی لازم را در مورد فیلم ها و برنامه های جنبی در اختیار شرکت کنندگان می گذارد.
برگزاری دهه دوم این جشنواره در سوئد، جای ستایش و تقدیر دارد فعاليت های مرکز پژوهشی سینمای آزاد، جشنواره سینمای در تبعيد پاریس، .کلن وجشنواره هايی که در برخی کشورهای دیگر حرکتی ست که همچنان به تداوم و بقای خلاقانه و مبارزاتی این جشنواره با رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی یاری می دهند. این حرکت پربار هنری و مبارزاتی پشتیبانی بسیاری از نهادهای مبارزاتی و فرهنگی تبعیدی را نسبت به خود جلب کرده است و تداوم آن نقش زیبا و ارزشمندی در مقابله با ارتجاع جمهوری اسلامی و ارتجاع جهانی بازی می کند.

بیستم سپتامبر 2005

...............................................
برنامه کا مل جشنواره