Thursday, August 31, 2006

روز چهارم هفته ي سالگرد تاسيس کميته نجات

سپاس به بهترين شخصيت های فرهنگی و هنرمندان حامی کميته

روز چهارم هفته ي سالگرد تاسيس کميته نجات (پنج شنبه سی و يکم اگوست)


سپاس کميته بين المللي پاسارگاد تقديم مي شود به:

هنرمندان و شخصيت های فرهنگی

بلافاصله پس از انتشار نامه سرگشاده و تشکيل کميته نجات، هنرمندان و نويسندگان و شخصيت های فرهنگی از جمله اولين کسانی بودند که با امضای نامه به کميته نجات پاسارگاد پيوستند. اما از ميان آن ها کسانی بوده اند که از آن زمان تا کنون به طور مرتب يا در زمان هايي خاص و موثر همراه کميته بوده و همدوش آن قدم برداشته اند. هرچند که کميته نجات هميشه به حضور و نام تک تک اين هنرمندان و نويسندگان و شخصيت های فرهنگی حامی کميته، به عنوان نگاهدارندگان فرهنگ ايرانزمين، می بالد، در اين جا فقط از بهترين های گروه دوم نام برده می شود:

شخصيتی پيشقدم در کنار کميته

فرهنگ فرهی را هر کسی بشناسد می داند که اين خدمتگذار فرهنگ ايران نمی تواند دور از مسايل فرهنگی زمانه اش زندگی کند. او هميشه و در هر اقدام فرهنگی جلوتر از همه می دود و از معدود کسانی است که در اين يک سال گذشته هميشه برای کمک کردن به کميته پيشقدم بوده است. او منتظر نمانده که از او کاری خواسته شود.هر چند وقت يک بار زنگ زده و با حالت استادانه اش و صدای اخطار دهنده اش گفته است: «خبر تازه چيست؟» يا « اين ماجرا که شايع شده درست است؟» « باز که شنيده ام می خواهند آبگيری کند» و آخر از همه هم تاکيد کرده که آماده هر کاری برای پيشبرد اهداف کميته هست.

اولين برنامه فرهنگی در ارتباط با کميته

عليرضا ميبدی از آن دسته از شخصيت های فرهنگی است که در هر کجا بوده و هر کار مطبوعاتی که کرده هميشه مشتاق و دل نگران مسايل مربوط به فرهنگ ايرانزمين بوده است. او فقط دو روز از تشکيل کميته گذشته بود که برنامه ای را به پاسارگاد اختصاص داد و يک برنامه ی فرهنگی موثر بوجود آورد. در واقع، اولين برنامه اطلاع رسانی پاسارگاد را او ترتيب داد.اما مهم ترين کاری که ميبدی در ارتباط با کميته انجام داد اين بود که امور مربوط به آن را از برنامه های ديگر خود استثنا کرد و بارها و بارها گفت: «هر کجايي که من هستم درهايش و بلندگوهايش بروی کميته باز است. منتظر دعوت من نباشيد. هر وقت خواستيد و هر لحظه لازم ديديد بياييد و از يک دقيقه تا کل برنامه را در اختيار بگيريد.»

شور و هيجان بی سر و صداترين

فرخ جاويد از بی سر و صداترين شخصيت های فرهنگی ما است. اهل شور و هيجان و شلوغی نيست . اما درست از اولين روزهای تشکيل کميته تا همين اکنون به طور مرتب هر چند وقت يکبار زنگی زده و، بدون اين که به او گفته باشيم، برنامه ای را برای کميته نجات پاسارگاد تدارک ديده و از اعضای کميته برای شرکت در آن دعوت کرده است. و عجيب است که در برنامه های مخصوص پاسارگاد، در فرخ جاويد شور و هيجانی را می شود ديد که بايد از دل او برآمده باشد.

هنرمندان حامی کميته

منش بزرگوار و آرام يک هنرمند حامی کميته

مسعود اسداللهی از اولين روزی که کميته تشکيل شد و او امضايش را پای نامه سرگشاده گذاشت تا به امروز همواره در کنار کميته ايستاده است. او، همچون اکثر هنرمندان، قلق های خاص خودش را دارد؛ قلق هايي که در گير شدن با آنها معمولا راحت نيست اما او در ارتباط با مسايل ملی و انسانی هميشه رفتار و منشی سرشار از گذشت و بلندنظری داشته است. در اين مدت يک سال هر کاری از دستش برمی آمده انجام داده و هرگز شکايتی از کمبودها و مشکلات نکرده است؛ هرگز نگفته نمی شود، نگفته دفعه بعد، برنامه بعد، ماه بعد. هميشه گفته: «باشد.» و طوری هم گفته و گذشته که انگار بگويد: «نيازی به هيچ سپاسی نيست.» ولی مگر می شود به چنين هنرمند بزرگواری سپاس نگفت؟

هنرمندی با نمايندگی تام الاختيار

کامران نوزاد، هميشه آماده کمک به کميته بوده است. می شود گفت حدود ده ماه نماينده تام الاختيار کميته در تلويزيون آپادانا بود. درست است که ستار دلدار، مدير آن تلويزيون، هميشه حسن نيت داشت اما اين نوزاد بود که اعلاميه ها و خبرهای کميته را در برنامه های مختلف تلويزيون پخش می کرد و گاه، از سر بی طاقتی برنامه خودش را هم به کميته اختصاص می داد. در هيچ گپ و احوالپرسی عادی هم نبود که نپرسد: «چه خبر؟ برنامه ای برای کميته نيست؟»

کلام کوروش با صداي استثنايي يک هنرمند

بهروز به نژاد بدون ترديد از هنرمندانی است که، علاوه بر اجرای نقش بر صحنه، صدايش هم برای خود اعتبار خاصی دارد و همه ی کسانی که صدای او را به هنگام ادای کلمات کوروش شنيده اند آن را بهتر از هميشه يافته اند. صدای بهروز، با موسيقی پاسارگاد منفرد زاده، در هفته هنر و ادبيات پاسارگاد همراه شد و مدت ها بر روی سايت کميته بود.

همراهی هنرمندانه مدير يک تلويزيون

ضيا آتابای اگرچه چند سالی با نام مدير تلويزيون ان آی تی وی مطرح شد اما برای آنهايی که او را از قبل می شناسد و به حساسيت های هنرمندانه او آگاهند، هميشه او يک هنرمند باقی مانده است. اتفاقا در ارتباط با کميته نجات و در ارتباط با پاسارگاد هم ضيا بيش از آنکه به عنوان يک صاحب تلويزيون برخورد کند به عنوان يک هنرمند با آن روبرو شد و با همه ی توانش سعی کرد کمکی موثر برای آن باشد. او حتی بارها گفته است که آماده است به خاطر پاسارگاد دوباره بخواند و شايد اين روزها که سرش خلوت است به اين کار هم بپردازد .

تداوم در حمايت يک شاعر

ميرزا آقا عسگری (مانی) از شاعران خيلی گرفتار و مشغول ما در خارج از کشور ست اما او نيز، از همان روزهای اول، از حاميان کميته ی نجات بوده و در تمام طول يک سال گذشته قسمتی از سايت خود را در اختيار کميته قرار داده است. عشق او به گنجينه های ملی و بشری ايرانزمين در برخی از شعرهاي زيبايش نيز پيداست. راستی اگر زمانی چيزی از کميته در سايت ادبيات و هنر مانی نديديد بدانيد که تقصير خود کميته نجات و دکتر تورج پارسی نازنين خودمان است که در سايت مانی بخش مخصوصی دارد؛ والا مانی در گفتن از کميته و پاسارگاد هيچوقت کم نياورده است.

******

انتخاب اين افراد يا موسسات لزوما به معناي قبول نظريات سياسي يا عقيدتي و يا حتي شيوه نگاه آن ها به مسايل فرهنگي نيست. اين انتخاب صرفا به دليل صداقت و عشقي است که آن ها نسبت به گنيجينه هاي ملي و فرهنگي ايزانزمين نشان داده و کوشش هاي ارزنده اي است که در ارتباط با حفظ اين آثار داشته اند.

ضمنا نام مشاورين و هيئت اجرايي که خود ميهماندار و گرداننده کميته هستند در اين ليست نخواهد آمد

چرا انتخاب بهترين ها:

برخی از بهترين نگاهدارندگان فرهنگ ايرانزمين

سالی که گذشت برای من، به عنوان مسئول کميته های بين المللی نجات پاسارگاد، سالی سخت، سنگين، و گاه طاقت فرسا بود. اگر چه سختی و سنگينی مربوط به کاری مداوم و بی وقفه بود که هر سازمان و موسسه غير انتفاعی و داوطلبانه ای آن را می طلبد، اما فراتر از اين سختی و سنگينی فيزيکی، فشارهايي هم وجود داشت که در نتيجه تماس مستقيم با اخبار مربوط به پاسارگاد و به طور کلی مربوط به آثار و گنجينه های ملی و بشری بود.

وقتی شما ناگزير هستيد که به طور مرتب خبرهای ويرانی، حفاری های غيرمجاز، گم شدن، و دزدی آثار تاريخی سرزمين زادگاه خود را بشنويد نمی توانيد بی تفاوت بمانيد. گاهی باور نمی کردم که مثلا يک مقام مسئول که وظيفه اش بايد حفظ و حراست از آثار باستانی باشد حکم به ويرانی آن می دهد، حالا اين حکم می تواند حتی در جهت ساختن يک سد يا يک جاده باشد، يا می شنيدم که در مقابل چشمان مسئول ديگری بولدوزری رفته و يک محوطه مهم باستانی را با خاک يکسان کرده، يا هفته ها حفاران غيرمجاز يک تپه را کنده و محتويات باستانی اش را کشف کرده و برده اند، يک کتيبه بزرگ در موزه ای گم شده، يک سقف هزار ساله بدليل بی توجهی فرو ريخته و ... در همين يک سال گذشته، بر اساس آمارهايي که هم اکنون در قسمت «گزارش تاريخ زدایی» اين سايت وجود دارد (و همه ی آن ها مستند و از طريق منابع رسمی تاييد شده اند) بيش از سيصد مورد از اين مسايل وجود داشته است. تازه، اين ها ماجراهايي هستند که خبرشان به ما رسيده و ما، با اطمينان کامل از صحت آن، خبرش را در سايت گذاشته ايم؛ اگر می خواستم بر اساس گفته و نوشته های حاميان کميته ـ که اينگون پی آمدها را بطور مرتب به ما اطلاع می دهند ـ اين ليست را تکميل کنيم کار به بيش از هشتصد، نهصد، مورد می رسيد.

در کنار اين فشارها، من البته همراهی شخصيتی قابل احترام و دلسوز ايرانزمين چون دکتر اسماعيل نوری علا را داشته ام، همکاری مشاورين پر مهر کميته و همگامی هيئت اجرايي کميته (اسامی شان هميشه بر تارک اين سايت هست) را داشته ام که برخی شان واقعا با صميم قلب و با همه ی توان شان برای پيشبرد امور کميته تلاش کرده اند؛ نيز کمک تحسين برانگيز رسانه های خارج از ايران را داشته ام، (که به عقيده من اقدام آن ها در مورد پاسارگاد يکی از اثرات مثبت ژورناليسم آزاد اين دوره از تاريخ ما است)، که جزييات همه ی اين همراهی ها و همکاری ها را، که خود چيزی بيش از صد صفحه يادداشت و مطلب را شامل می شود، به زودی (يعنی، اميدوارم وقتی خيال همه از پاسارگاد آسوده شد) منتشر خواهم کرد. اما ما، يعنی هيئت اجرايي کميته بين المللی نجات پاسارگاد، بيشترين و با اهميت ترين انرژی را از حاميان کميته گرفته ايم؛ حاميانی که با امضا گذاشتن زير ستون امضاها، با تکثير اعلاميه های کميته، با مطلع کردن مردمان از فعاليت های کميته ـ حتی با فرستادن يک ايميل، يک فکس و يک کلمه ساده ـ به ما نيروی دويدن و دويدن و باز هم دويدن داده اند. و چنين بوده که من و ما از دريافت آن همه خبرهای تاريخ زدايي عمدی و غير عمدی، که هر انسان علاقمند به گنجينه های ملی و بشری را می تواند فرسوده کند، فرسوده نشديم. ما نه تنها فرسوده نشديم، که روز به روز مصمم تر شديم.

اما در کنار اين حاميان، متاسفانه، متوجه افرادی هم شديم که بدليل ناآگاهی و کم سوادی کمترين درکی از داشته های آن سرزمين ندارند، و افرادی را ديديم که اگرچه در اپوزيسيون سياسی هستند و دايم فرياد اعتراضشان به آسمان است اما به تنها چيزی که فکر نمی کنند مسايل فرهنگی آن جامعه است و اين که بدون توجه به ارزش های فرهنگی يک جامعه امکان تغيير آن جامعه امری محال است؛ کسانی را شناختيم که می توانسته اند و می توانند در راستای نجات بخشی فرهنگی ما قدم هايی مؤثر بردارند اما بی همتی، بی مسئوليتی، ترس از دست دادن مقام، و حتی بی خيالی، آن ها را تبديل به مجسمه هایي بی روح کرده است.

آيا باور می کنيد که باستانشناسانی هستند که از ترس از دست دادن جواز کاوش، يا به اميد گرفتن جوازهای کاوش و يا به خاطر داشتن امکان سفرهای مرتب به ايران و گرفتن کمک های مالی و غير مالی (حالا بگيريم به قصد تحقيق) صدايشان در نمی آيد که اعلام کنند چه خطراتی متوجه ميراث فرهنگی و آثار فيزيکی و معنوی سرزمين ما است؟ آنها چشم هاشان را می بندند و گوش هايشان را می گيرند و آهسته می روند و آهسته می آيند و چون مرده شويان به آثار باستانی و به فرهنگ ايرانزمين چنان می نگرند که به مرده ای.

اما اين شناخت ها نيز ما را فرسوده نکرد، زيرا ديديم که در سراسر دنيا ايرانيانی هم هستند که بی سر و صدا برای ايران کار می کنند، هنرمندانی هستند که به عشق ايران می نويسند و می گويند و می سازند، انسان هايي هستند که وجودشان سرشار از عشق وجب به وجب خاک آن سرزمين و تک تک مردمان آن سرزمين است. آن ها بی سر و صدا از اين گنجينه های فيزيکی و فرهنگی محافظت می کنند؛ چه در حد گفتن باشد، چه در حد روشن کردن، چه در حد به وظايف خود عمل کردن. اين افراد، بدون آن که پست و مقامی خاص داشته باشند، دلشان برای آن سرزمين می تپد و در حد توان شان می کوشند که فرهنگ ايرانزمين را سرپا نگاهدارند.

در نتيجه فکر کردم که چرا ما، در حد توانمان، اين افراد را تحسين نکنيم؟ فکر کردم چه عيبی دارد که حداقل کوشش برخی از آن ها را سپاس بگويیم. چرا که ديده ايم همين سپاس گفتن های ساده به مردمان انساندوست و علاقمند به آثار فرهنگی است که زيربنای جوامع متمدن بشری را ساخته است. اين حق شناسی کوچکترين اقدامی است که می تواند به خدمتگزاران جامعه نشان دهد که کارشان به هدر نرفته و اجرشان ضايع نگشته است.

بر اين اساس، در طول اين هفته ـ هفته سالگشت تأسيس کميته نجات پاسارگاد ـ من، از طرف خود و هيئت اجرايي کميته، هر روزه چندتن از اين نگاهدارندگان فرهنگ ايرانزمين را، در ارتباط با پاسارگاد و يا فعاليت های کميته بين المللی نجات معرفی خواهم کرد. (طبيعی است که نام مشاورين و هيئت اجرايي که خود ميهماندار و گرداننده کميته هستند در اين ليست نخواهد آمد) باشد تا اين کار کوچک نشانه ی سپاس بيکران جماعتی از ايران دوستان باشد از کوشش های برخی از بهترين های جامعه ايرانی.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی

پيوند به صفحه سپاس به بهترين های روز اول

پيوند به صفحه سپاس به بهترين اعضا و حاميان

پيوند به صفحه بهترين رسانه های حامی کميته


اعلامیه جبهه ملی ایران


مردم لبنان عزيزتر از مردم ايران؟

درحاليكه نيمي ازمردم كشور خودمان زيرخط فقر قراردارند و بيكاري بالاي 25% ناشي از ركود اقتصادي، ميليونها خانواده و جوان را نااميد ومستعد آلودگي هاي اجتماعي كرده، و فقر و بيكاري آسيبهاي اجتماعي فاجعه آميزي را به بار آورده است؛ در حاليكه هزاران طرح عمراني در كشور بعلت نبودن بودجه ناتمام رها شده، با
نكهاي دولتي بعلت ريخت و پاش هاي حاكميت عملا" ورشكسته شده اند، وروزي نيست كه شماري ازصنايع كشور
بعلت كمبود تسهيلات مالي تعطيل نشوند؛ درحاليكه كشاورزي كشور بعلت كمبود بودجه براي خريد وسايل توليد عقب
نگه داشته شده، ترابري كشور كه شريانهاي اقتصاد بشمار ميروند، بعلت كمبود شديد راه و راه آهن در سطح توجيه ناپذيري قرار دارد؛ و در حاليكه هر سال نزديك دو ميليون از جوانان ما بعلت كمبود فضاي دانشگاه سرخورده و سرگردان مي مانند، براي هزينه كردن بي حساب و كتاب در خارج از كشور هميشه بودجه هاي ك
لان و پولهاي بي حساب وجود دارد.

با هفتصد ميليون دلار كمك نقدي به حزب الله لبنان براي بازسازي، مي توان براي همه بيكاران سيستان و بلوچستان ايجاد اشتغال كرد و همه كودكان و جوانان آنجا را به مدرسه فرستاد، يا استان محروم كردستان را در مسير توسعه و پيشرفت قرار
داد، هرچند كه حاكميت ميلياردها دلار به حزب الله قول داده است

ملت ايران بايد كه بداند اين بودجه ها از كدام منبع و با چه اختياراتي تامين مي شوند؟ آيا حتا مجلس فرمايشي حاكميت پرداخت آنهارا تصويب كرده است؟


تخريب وحشيانه لبنان و كشتارمردم غيرنظامي ونابودسازي تاسيسات غيرنظامي توسط اسراييل بي شك از مصاديق جنايتهاي جنگي بشمار مي آيد. ايران و همه كشورهاي بانفوذ جهان وظيفه دارند از بروز چنين فجايعي جلوگيري كنند؛ و كمك رساني به قربانيان اينگونه مصيبت ها نيز به عهده همه ملتهاي با وجدان جهان است. جبهه ملي ايران ياري رساني به مردم لبنان را توسط دولت ايران يك وظيفه وجداني و بشر دوستانه مي داند، هرچند كه لبنان، در طول تاريخ، حتا يكبار به سود ايران موضع نگرفته است.

از سوي ديگر، جمهوري اسلامي كه به نيازهاي مردم خود بي اعتناست و ملت خود را در مصيبت ها رها مي كند، حق نمايش مردم دوستانه در كشورهاي ديگر را ندارد. خرمشهر هنوز پس از هيجده سال كه از پايان جنگ مي گذرد، و با وجود دهها ميليارد كه از خزانه كشور براي بازسازي آن برداشت شده، هنوز نيمه مخروبه مانده و نخلستان هاي سوخته خوزستان هنوز احياء نشده اند. شهرهاي مرزي ايران كه در جنگ عراق عليه ايران مخروبه شده بودند، هنوز منتظر عملي شدن شعارهاي بازسازي جمهوري اسلامي هستند. مين روبي مناطق جنگي غرب كشور كه بعلت نبودن بودجه رها شده، هنوز ماهانه نزديك به دويست نفر قرباني كشته و معلول مي گيرد و بخش عمده اي از زمين هاي قابل بهره برداري را بلااستفاده كرده است. مردم شهر بم، باوجود دهها ميليون دلاركمك فوري نقدي از كشورهاي خارجي و ميلياردها كمك مردم ايران و برداشتهاي كلان از بودجه كشور، هنوز از ابتدايي ترين خدمات شهري محرومند، چه رسد به بازسازي. مردم محروم بلوچستان از بي آبي رنج مي برند و ريگهاي روان هر روز عرصه را بر آبادي ها و شهرها تنگتر مي كند؛ و حاكميت بجاي گسترش طرحهاي آبرساني و عمراني، اشتغال زايي و تامين خدمات شهري، در آنجا قدرت نظامي خود را به رخ مردم مي كشد. ولي از سوي ديگر، مردم جنوب لبنان پس از فقط دو روز از آتش بس، ميليونها دلار پول ملت ايران را بطور نقدي دريافت مي كنند و بازسازي خرابه هايشان از جيب مردم محروم ايران با سرعت آغاز مي شود.

اگر دولت مايل به ياري كشورهاي خارجي است، بايد اين كار را با توجه به منافع استراتژيك ايران انجام دهد. يك و نيم ميليون پناهنده افغاني را از كشور مي رانيم، در صورتيكه هيچ كمكي براي آباداني وايجاد اشتغال به افغانستان نكرده ايم تا براي اين رانده شدگان اميدي به يك زندگي سازنده وجود باشد. با اين رفتار ناهنجار، آنها يا بدخواه ما خواهند شد يا دوباره بطور غيرقانوني به كشور ما باز خواهند گشت. چرا ما به مردم ايراني تبار تاجيكستان كه از ما دور افتاده اند و اكثريتشان زير خط فقر قرار دارند، هيچ كمكي نكرده ايم؟

درحاليكه نيمي ازمردم كشور خودمان زيرخط فقر قراردارند و بيكاري بالاي 25% ناشي از ركود اقتصادي، ميليونها خانواده و جوان را نااميد ومستعد آلودگي هاي اجتماعي كرده، و فقر و بيكاري آسيبهاي اجتماعي فاجعه آميزي را به بار آورده است؛ در حاليكه هزاران طرح عمراني در كشور بعلت نبودن بودجه ناتمام رها شده، بانكهاي دولتي بعلت ريخت و پاش هاي حاكميت عملا" ورشكسته شده اند، وروزي نيست كه شماري ازصنايع كشوربعلت كمبود تسهيلات مالي تعطيل نشوند؛ درحاليكه كشاورزي كشور بعلت كمبود بودجه براي خريد وسايل توليد عقب نگه داشته شده، ترابري كشور كه شريانهاي اقتصاد بشمار ميروند، بعلت كمبود شديد راه و راه آهن در سطح توجيه ناپذيري قرار دارد؛ و در حاليكه هر سال نزديك دو ميليون از جوانان ما بعلت كمبود فضاي دانشگاه سرخورده و سرگردان مي مانند، براي هزينه كردن بي حساب و كتاب در خارج از كشور هميشه بودجه هاي كلان و پولهاي بي حساب وجود دارد. با هفتصد ميليون دلار كمك نقدي به حزب الله لبنان براي بازسازي، مي توان براي همه بيكاران سيستان و بلوچستان ايجاد اشتغال كرد و همه كودكان و جوانان آنجا را به مدرسه فرستاد، يا استان محروم كردستان را در مسير توسعه و پيشرفت قرار داد، هرچند كه حاكميت ميلياردها دلار به حزب الله قول داده است.

ملت ايران بايد كه بداند اين بودجه ها از كدام منبع و با چه اختياراتي تامين مي شوند؟ آيا حتا مجلس فرمايشي حاكميت پرداخت آنهارا تصويب كرده است؟ آياهزينه ها حسابرسي مي شوند؟ آيا معلوم است چه مقدار از پولي كه از خزانه برداشت مي شود بدست مردم لبنان مي رسد؟ آيا ايران نمي توانست مانند همه كشورهاي عربي كه ازايران بي نيازترهستند، بدولت لبنان بودجه اي اعتباري براي بازسازي اختصاص ميداد كه با استفاده از كالاها و توان سازندگي فعالان اقتصادي كشور خودمان مصرف ميشد؟ در هر حال، با توجه به نيازها و محدوديت هاي شديد ايران در داخل و همچنين تعهدي كه بايد براي ياري رساني به كشورهاي بسيار نيازمند حوزه فرهنگي خود داشته باشد، اين وظيفه كشورهاي ثروتمند عرب، امريكا، اروپاي غربي وكشورهاي توسعه يافته آسياي خاوري است كه در چارچوب يك كنفرانس بين المللي بازسازي لبنان به عهده بگيرند.

جبهه ملي ايران، درحاليكه با ياري رساني به مردم مصيبت ديده لبنان به هيچوجه مخالف نيست، اعمال شتابزده، غيرقانوني وپرسش انگيزحاكميت جمهوري اسلامي را محكوم ميكند و هشدار مي دهد كه در پشت اينگونه فعل و انفعالهاي فراقانوني و دخالت نهادهاي خاص حاكميت، هميشه امكان فساد وجود دارد.

جبهه ملي ايران
تهران- 5 شهريور 1385

Wednesday, August 30, 2006

روز سوم هفته ي سالگرد تاسيس کميته نجات (چهارشنبه سی ام آگوست)

سپاس به بهترين هاي رسانه های حامی پاسارگاد
روز سوم هفته ي سالگرد تاسيس کميته نجات (چهارشنبه سی ام آگوست)





سپاس کميته بين المللي پاسارگاد تقديم مي شود به:


بخش اول: سايت ها و وبلاگ ها


در سال گذشته بيش از هشتاد سايت و وب لاگ خبرها و مطالب کميته نجات را پخش کرده اند. اما برخی از سايت ها و وب لاگ ها همه يا اکثر خبرها و اطلاعيه های کميته را بازتاب داده و به اين ترتيب کمک های تحسين برانگيزی در جهت آگاه سازی مردمان و کوشش برای نجات پاسارگاد داشته اند.



همراه ترين سايت ها

به ترتيب شروع همراهی:

1- ايرانين دات کام ـ جهانشاه جاويد

ايران امروز

گويا نيوز

4ـ فرهنگ گفتگو ـ کيانوش توکلی

ايران پرس نيوز

مردانی نيوز

سايت خبری کوروش ـ پرويز هراتی


اولين سايت انگليسی زبان حامی

Breaking All The Rules

مارک دانهف

همراه ترين وبلاگ ها ی حامی

بيانيه، فراخوان ـ رامين مولائی
2- بیلی و من


همراه ترين زن وبلاگ نويس حامی کميته نجات پاسارگاد

آونگ خاطره های ما ـ راوی (مينو)


بخش دوم: راديو ـ تلويزيون ها


اکثر راديو و تلويزيون های خارج از کشور به پخش برنامه های مربوط به پاسارگاد کمک کرده اند اما برخی از آن ها را می توان به عنوان بهترين برنامه های راديو تلويزيونی مربوط به کميته نجات پاسارگاد به حساب آورد.

بهترين برنامه تلويزيونی مربوط به کميته نجات:

برنامه آخرين لحظه

نام برنامه فرهنگ و هنر پاسارگاد

با اجرای شهرام همايون

تهيه کننده زاون


2ـ برنامه ميزگردی با شما در صدای آمريکا

نام برنامه: جلوگيری از تخريب آثار پاسارگاد

با اجرای احمد بهارلو

تهيه کننده دکتر فرج اردلان


بيشترين برنامه های تلويزيونی مربوط به کميته نجات پاسارگاد:

پم. تی. وی


همراه خبرساز تلويزيونی در ارتباط با پاسارگاد:

مهرداد پارسا

تلويزيون پارس


بيشترين تعداد برنامه های راديويي در ارتباط با کميته نجات پاسارگاد:

برنامه های سياووش آذری

در راديو ايران



بهترين برنامه راديویی در ارتباط با کميته نجات:

يک قاشق شکر

نام برنامه: درباره پاسارگاد

با اجرای: سهراب اخوان


خبرسازان همراه راديويي در ارتباط کميته نجات:

1. عليرضا طاهری

2. حسين قويمی

راديو فردا



بخش اسوم: مطبوعات


سردبيران حامی :

عباس پهلوان (نشريه عصر امروز) ـ آمريکا

مهدی زکايي (نشريه جوانان) ـ آمريکا

اين سردبيران هميشه آماده پخش خبرهای کميته نجات بوده اند.



بهترين گزارش نويسان :

1ـ رضا حيدری (نشريه شرق ـ چاپ تهران) نويسنده بهترين گزارش مربوط به پاسارگاد

http://www.savepasargad.com/Reports/Alireza%20Afshar.htm

2ـ داود داروغه (سايت نجات پاسارگاد ) نويسنده بهترين گزارش درباره پاسارگاد

http://www.savepasargad.com/Reports/from%20ahvaaz.htm

http://www.savepasargad.com/Reports/from%20ahvaaz2.htm



بهترين خبرنگاران:

زهرا کشوری (خبرگزاری ميراث فرهنگی) ـ ايران

حسن ظهوری (خبرگزاری ميراث فرهنگی) ـ ايران

اين دو خبرنگار در سال گذشته و در ارتباط با پاسارگاد مهمترين خبرها را نوشته اند.



بهترين خبرگزاری در ارتباط با پاسارگاد

بخش ميراث فرهنگی خبرگزاری ايسنا

خبرهای اين بخش بيشترين نزديکی را با واقعيت داشته است.



******



انتخاب اين افراد يا موسسات لزوما به معناي قبول نظريات سياسي يا عقيدتي و يا حتي شيوه نگاه آن ها به مسايل فرهنگي نيست. اين انتخاب صرفا به دليل صداقت و عشقي است که آن ها نسبت به گنيجينه هاي ملي و فرهنگي ايزانزمين نشان داده و کوشش هاي ارزنده اي است که در ارتباط با حفظ اين آثار داشته اند.

ضمنا نام مشاورين و هيئت اجرايي که خود ميهماندار و گرداننده کميته هستند در اين ليست نخواهد آمد



فردا پنج شنبه: بهترين هنرمندان و چهره های فرهنگی



چرا انتخاب بهترين ها:




سالی که گذشت برای من، به عنوان مسئول کميته های بين المللی نجات پاسارگاد، سالی سخت، سنگين، و گاه طاقت فرسا بود. اگر چه سختی و سنگينی مربوط به کاری مداوم و بی وقفه بود که هر سازمان و موسسه غير انتفاعی و داوطلبانه ای آن را می طلبد، اما فراتر از اين سختی و سنگينی فيزيکی، فشارهايي هم وجود داشت که در نتيجه تماس مستقيم با اخبار مربوط به پاسارگاد و به طور کلی مربوط به آثار و گنجينه های ملی و بشری بود.

وقتی شما ناگزير هستيد که به طور مرتب خبرهای ويرانی، حفاری های غيرمجاز، گم شدن، و دزدی آثار تاريخی سرزمين زادگاه خود را بشنويد نمی توانيد بی تفاوت بمانيد. گاهی باور نمی کردم که مثلا يک مقام مسئول که وظيفه اش بايد حفظ و حراست از آثار باستانی باشد حکم به ويرانی آن می دهد، حالا اين حکم می تواند حتی در جهت ساختن يک سد يا يک جاده باشد، يا می شنيدم که در مقابل چشمان مسئول ديگری بولدوزری رفته و يک محوطه مهم باستانی را با خاک يکسان کرده، يا هفته ها حفاران غيرمجاز يک تپه را کنده و محتويات باستانی اش را کشف کرده و برده اند، يک کتيبه بزرگ در موزه ای گم شده، يک سقف هزار ساله بدليل بی توجهی فرو ريخته و ... در همين يک سال گذشته، بر اساس آمارهايي که هم اکنون در قسمت «گزارش تاريخ زدایی» اين سايت وجود دارد (و همه ی آن ها مستند و از طريق منابع رسمی تاييد شده اند) بيش از سيصد مورد از اين مسايل وجود داشته است. تازه، اين ها ماجراهايي هستند که خبرشان به ما رسيده و ما، با اطمينان کامل از صحت آن، خبرش را در سايت گذاشته ايم؛ اگر می خواستم بر اساس گفته و نوشته های حاميان کميته ـ که اينگون پی آمدها را بطور مرتب به ما اطلاع می دهند ـ اين ليست را تکميل کنيم کار به بيش از هشتصد، نهصد، مورد می رسيد.

در کنار اين فشارها، من البته همراهی شخصيتی قابل احترام و دلسوز ايرانزمين چون دکتر اسماعيل نوری علا را داشته ام، همکاری مشاورين پر مهر کميته و همگامی هيئت اجرايي کميته (اسامی شان هميشه بر تارک اين سايت هست) را داشته ام که برخی شان واقعا با صميم قلب و با همه ی توان شان برای پيشبرد امور کميته تلاش کرده اند؛ نيز کمک تحسين برانگيز رسانه های خارج از ايران را داشته ام، (که به عقيده من اقدام آن ها در مورد پاسارگاد يکی از اثرات مثبت ژورناليسم آزاد اين دوره از تاريخ ما است)، که جزييات همه ی اين همراهی ها و همکاری ها را، که خود چيزی بيش از صد صفحه يادداشت و مطلب را شامل می شود، به زودی (يعنی، اميدوارم وقتی خيال همه از پاسارگاد آسوده شد) منتشر خواهم کرد. اما ما، يعنی هيئت اجرايي کميته بين المللی نجات پاسارگاد، بيشترين و با اهميت ترين انرژی را از حاميان کميته گرفته ايم؛ حاميانی که با امضا گذاشتن زير ستون امضاها، با تکثير اعلاميه های کميته، با مطلع کردن مردمان از فعاليت های کميته ـ حتی با فرستادن يک ايميل، يک فکس و يک کلمه ساده ـ به ما نيروی دويدن و دويدن و باز هم دويدن داده اند. و چنين بوده که من و ما از دريافت آن همه خبرهای تاريخ زدايي عمدی و غير عمدی، که هر انسان علاقمند به گنجينه های ملی و بشری را می تواند فرسوده کند، فرسوده نشديم. ما نه تنها فرسوده نشديم، که روز به روز مصمم تر شديم.

اما در کنار اين حاميان، متاسفانه، متوجه افرادی هم شديم که بدليل ناآگاهی و کم سوادی کمترين درکی از داشته های آن سرزمين ندارند، و افرادی را ديديم که اگرچه در اپوزيسيون سياسی هستند و دايم فرياد اعتراضشان به آسمان است اما به تنها چيزی که فکر نمی کنند مسايل فرهنگی آن جامعه است و اين که بدون توجه به ارزش های فرهنگی يک جامعه امکان تغيير آن جامعه امری محال است؛ کسانی را شناختيم که می توانسته اند و می توانند در راستای نجات بخشی فرهنگی ما قدم هايی مؤثر بردارند اما بی همتی، بی مسئوليتی، ترس از دست دادن مقام، و حتی بی خيالی، آن ها را تبديل به مجسمه هایي بی روح کرده است.

آيا باور می کنيد که باستانشناسانی هستند که از ترس از دست دادن جواز کاوش، يا به اميد گرفتن جوازهای کاوش و يا به خاطر داشتن امکان سفرهای مرتب به ايران و گرفتن کمک های مالی و غير مالی (حالا بگيريم به قصد تحقيق) صدايشان در نمی آيد که اعلام کنند چه خطراتی متوجه ميراث فرهنگی و آثار فيزيکی و معنوی سرزمين ما است؟ آنها چشم هاشان را می بندند و گوش هايشان را می گيرند و آهسته می روند و آهسته می آيند و چون مرده شويان به آثار باستانی و به فرهنگ ايرانزمين چنان می نگرند که به مرده ای.

اما اين شناخت ها نيز ما را فرسوده نکرد، زيرا ديديم که در سراسر دنيا ايرانيانی هم هستند که بی سر و صدا برای ايران کار می کنند، هنرمندانی هستند که به عشق ايران می نويسند و می گويند و می سازند، انسان هايي هستند که وجودشان سرشار از عشق وجب به وجب خاک آن سرزمين و تک تک مردمان آن سرزمين است. آن ها بی سر و صدا از اين گنجينه های فيزيکی و فرهنگی محافظت می کنند؛ چه در حد گفتن باشد، چه در حد روشن کردن، چه در حد به وظايف خود عمل کردن. اين افراد، بدون آن که پست و مقامی خاص داشته باشند، دلشان برای آن سرزمين می تپد و در حد توان شان می کوشند که فرهنگ ايرانزمين را سرپا نگاهدارند.

در نتيجه فکر کردم که چرا ما، در حد توانمان، اين افراد را تحسين نکنيم؟ فکر کردم چه عيبی دارد که حداقل کوشش برخی از آن ها را سپاس بگويیم. چرا که ديده ايم همين سپاس گفتن های ساده به مردمان انساندوست و علاقمند به آثار فرهنگی است که زيربنای جوامع متمدن بشری را ساخته است. اين حق شناسی کوچکترين اقدامی است که می تواند به خدمتگزاران جامعه نشان دهد که کارشان به هدر نرفته و اجرشان ضايع نگشته است.

بر اين اساس، در طول اين هفته ـ هفته سالگشت تأسيس کميته نجات پاسارگاد ـ من، از طرف خود و هيئت اجرايي کميته، هر روزه چندتن از اين نگاهدارندگان فرهنگ ايرانزمين را، در ارتباط با پاسارگاد و يا فعاليت های کميته بين المللی نجات معرفی خواهم کرد. (طبيعی است که نام مشاورين و هيئت اجرايي که خود ميهماندار و گرداننده کميته هستند در اين ليست نخواهد آمد) باشد تا اين کار کوچک نشانه ی سپاس بيکران جماعتی از ايران دوستان باشد از کوشش های برخی از بهترين های جامعه ايرانی.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی


مراسم چهلم اکبر

Tuesday, August 29, 2006

روز دوم هفته ي سالگرد تاسيس کميته بين المللي نجات پاسارگاد

بهترين هاي

روز دوم هفته ي سالگرد تاسيس کميته نجات (سه شنبه بيست و نهم آگوست)




سپاس کميته بين المللي پاسارگاد تقديم مي شودبه:


فعال ترين عضو کميته

جمشيد.ک. اخوان بدون ترديد فعال ترين عضو کميته نجات است. جمشيد از اولين اعضای کميته نيز هست. او هميشه با رويي خوش کارهای مربوط به روابط عمومی کميته را انجام می دهد. جوانی آرام و بی سر و صداست اما سر و صدای کميته را در همه جا می برد. او در خارج از ايران بزرگ شده و از ايران جز خاطره ای مبهم ندارد. می گويد اگر روزی به ايران برود اولين جايي که خواهد ديد پاسارگاد است.(آمريکا)



اولين حامي فعال کميته

دکتر شاهين سپنتا يکی از اولين حاميان کميته در ايران است. دکتر سپنتا در اولين ماه تشکيل کميته نجات به کميته پيوسته و با شور و علاقه زيادی کمک های قابل توجهی به کميته کرده است. کمک های ايشان همه اش در جهت حفظ و نجات پاسارگاد بوده است. (ايران)





اولين زن و اولين خبرنگار حامی

شهلا س. اولين زن و اولين خبرنگاری است که در ايران به کميته پيوست. او برای کميته موهبتی بوده است. صميمی و دقيق و مرتب. در زمان هايي که نياز داشتيم از صحت خبری در مورد پاسارگاد با خبر شويم او کيلومترها از شهرش تا به شيراز رانندگی کرده تا راست يا دروغ خبری را دريابد. گاهی شب سفر کرده و گاهی دو بار در هفته.

اطلاعات او حرف ندارد. تا به حال نشده اشتباه کرده باشد و نشده که با هيجان و های و هوی خبری را وارونه جلوه دهد .(ايران)



بهترين عضو در ايران

داود داروغه بهترين و علاقمندترين عضو کميته در ايران است. داود هميشه بهترين پيشنهادها را با خود داشته است، در اوج جوانی پخته و متين است. وقتی از پاسارگاد می نويسد عجب نثر درخشان و شعرگونه ای دارد. کمی بدقول است اما وقتی لازم است که کاری انجام دهد بالاخره خودش را می رساند. (ایران)

برای ديدن نام های بهترين های اولين روز

***

انتخاب اين افراد لزوما به معناي قبول نظريات سياسي يا عقيدتي و يا حتي شيوه نگاه آن ها به مسايل فرهنگي نيست. اين انتخاب صرفا به دليل صداقت و عشقي است که آن ها نسبت به گنيجينه هاي ملي و فرهنگي ايزانزمين داشته و کوشش هاي ارزنده اي که در ارتباط با حفظ اين آثار از خود نشان داده اند.

ضمنا نام مشاورين و هيئت اجرايي که خود ميهماندار و گرداننده کميته هستند در اين ليست نخواهد آمد



چهارشنبه: معرفی اولين و بهترين رسانه ها:





چرا انتخاب بهترين ها:

برخی از بهترين نگاهدارندگان فرهنگ ايرانزمين



سالی که گذشت برای من، به عنوان مسئول کميته های بين المللی نجات پاسارگاد، سالی سخت، سنگين، و گاه طاقت فرسا بود. اگر چه سختی و سنگينی مربوط به کاری مداوم و بی وقفه بود که هر سازمان و موسسه غير انتفاعی و داوطلبانه ای آن را می طلبد، اما فراتر از اين سختی و سنگينی فيزيکی، فشارهايي هم وجود داشت که در نتيجه تماس مستقيم با اخبار مربوط به پاسارگاد و به طور کلی مربوط به آثار و گنجينه های ملی و بشری بود.

وقتی شما ناگزير هستيد که به طور مرتب خبرهای ويرانی، حفاری های غيرمجاز، گم شدن، و دزدی آثار تاريخی سرزمين زادگاه خود را بشنويد نمی توانيد بی تفاوت بمانيد. گاهی باور نمی کردم که مثلا يک مقام مسئول که وظيفه اش بايد حفظ و حراست از آثار باستانی باشد حکم به ويرانی آن می دهد، حالا اين حکم می تواند حتی در جهت ساختن يک سد يا يک جاده باشد، يا می شنيدم که در مقابل چشمان مسئول ديگری بولدوزری رفته و يک محوطه مهم باستانی را با خاک يکسان کرده، يا هفته ها حفاران غيرمجاز يک تپه را کنده و محتويات باستانی اش را کشف کرده و برده اند، يک کتيبه بزرگ در موزه ای گم شده، يک سقف هزار ساله بدليل بی توجهی فرو ريخته و ... در همين يک سال گذشته، بر اساس آمارهايي که هم اکنون در قسمت «گزارش تاريخ زدایی» اين سايت وجود دارد (و همه ی آن ها مستند و از طريق منابع رسمی تاييد شده اند) بيش از سيصد مورد از اين مسايل وجود داشته است. تازه، اين ها ماجراهايي هستند که خبرشان به ما رسيده و ما، با اطمينان کامل از صحت آن، خبرش را در سايت گذاشته ايم؛ اگر می خواستم بر اساس گفته و نوشته های حاميان کميته ـ که اينگون پی آمدها را بطور مرتب به ما اطلاع می دهند ـ اين ليست را تکميل کنيم کار به بيش از هشتصد، نهصد، مورد می رسيد.

در کنار اين فشارها، من البته همراهی شخصيتی قابل احترام و دلسوز ايرانزمين چون دکتر اسماعيل نوری علا را داشته ام، همکاری مشاورين پر مهر کميته و همگامی هيئت اجرايي کميته (اسامی شان هميشه بر تارک اين سايت هست) را داشته ام که برخی شان واقعا با صميم قلب و با همه ی توان شان برای پيشبرد امور کميته تلاش کرده اند؛ نيز کمک تحسين برانگيز رسانه های خارج از ايران را داشته ام، (که به عقيده من اقدام آن ها در مورد پاسارگاد يکی از اثرات مثبت ژورناليسم آزاد اين دوره از تاريخ ما است)، که جزييات همه ی اين همراهی ها و همکاری ها را، که خود چيزی بيش از صد صفحه يادداشت و مطلب را شامل می شود، به زودی (يعنی، اميدوارم وقتی خيال همه از پاسارگاد آسوده شد) منتشر خواهم کرد. اما ما، يعنی هيئت اجرايي کميته بين المللی نجات پاسارگاد، بيشترين و با اهميت ترين انرژی را از حاميان کميته گرفته ايم؛ حاميانی که با امضا گذاشتن زير ستون امضاها، با تکثير اعلاميه های کميته، با مطلع کردن مردمان از فعاليت های کميته ـ حتی با فرستادن يک ايميل، يک فکس و يک کلمه ساده ـ به ما نيروی دويدن و دويدن و باز هم دويدن داده اند. و چنين بوده که من و ما از دريافت آن همه خبرهای تاريخ زدايي عمدی و غير عمدی، که هر انسان علاقمند به گنجينه های ملی و بشری را می تواند فرسوده کند، فرسوده نشديم. ما نه تنها فرسوده نشديم، که روز به روز مصمم تر شديم.

اما در کنار اين حاميان، متاسفانه، متوجه افرادی هم شديم که بدليل ناآگاهی و کم سوادی کمترين درکی از داشته های آن سرزمين ندارند، و افرادی را ديديم که اگرچه در اپوزيسيون سياسی هستند و دايم فرياد اعتراضشان به آسمان است اما به تنها چيزی که فکر نمی کنند مسايل فرهنگی آن جامعه است و اين که بدون توجه به ارزش های فرهنگی يک جامعه امکان تغيير آن جامعه امری محال است؛ کسانی را شناختيم که می توانسته اند و می توانند در راستای نجات بخشی فرهنگی ما قدم هايی مؤثر بردارند اما بی همتی، بی مسئوليتی، ترس از دست دادن مقام، و حتی بی خيالی، آن ها را تبديل به مجسمه هایي بی روح کرده است.

آيا باور می کنيد که باستانشناسانی هستند که از ترس از دست دادن جواز کاوش، يا به اميد گرفتن جوازهای کاوش و يا به خاطر داشتن امکان سفرهای مرتب به ايران و گرفتن کمک های مالی و غير مالی (حالا بگيريم به قصد تحقيق) صدايشان در نمی آيد که اعلام کنند چه خطراتی متوجه ميراث فرهنگی و آثار فيزيکی و معنوی سرزمين ما است؟ آنها چشم هاشان را می بندند و گوش هايشان را می گيرند و آهسته می روند و آهسته می آيند و چون مرده شويان به آثار باستانی و به فرهنگ ايرانزمين چنان می نگرند که به مرده ای.

اما اين شناخت ها نيز ما را فرسوده نکرد، زيرا ديديم که در سراسر دنيا ايرانيانی هم هستند که بی سر و صدا برای ايران کار می کنند، هنرمندانی هستند که به عشق ايران می نويسند و می گويند و می سازند، انسان هايي هستند که وجودشان سرشار از عشق وجب به وجب خاک آن سرزمين و تک تک مردمان آن سرزمين است. آن ها بی سر و صدا از اين گنجينه های فيزيکی و فرهنگی محافظت می کنند؛ چه در حد گفتن باشد، چه در حد روشن کردن، چه در حد به وظايف خود عمل کردن. اين افراد، بدون آن که پست و مقامی خاص داشته باشند، دلشان برای آن سرزمين می تپد و در حد توان شان می کوشند که فرهنگ ايرانزمين را سرپا نگاهدارند.

در نتيجه فکر کردم که چرا ما، در حد توانمان، اين افراد را تحسين نکنيم؟ فکر کردم چه عيبی دارد که حداقل کوشش برخی از آن ها را سپاس بگويیم. چرا که ديده ايم همين سپاس گفتن های ساده به مردمان انساندوست و علاقمند به آثار فرهنگی است که زيربنای جوامع متمدن بشری را ساخته است. اين حق شناسی کوچکترين اقدامی است که می تواند به خدمتگزاران جامعه نشان دهد که کارشان به هدر نرفته و اجرشان ضايع نگشته است.

بر اين اساس، در طول اين هفته ـ هفته سالگشت تأسيس کميته نجات پاسارگاد ـ من، از طرف خود و هيئت اجرايي کميته، هر روزه چندتن از اين نگاهدارندگان فرهنگ ايرانزمين را، در ارتباط با پاسارگاد و يا فعاليت های کميته بين المللی نجات معرفی خواهم کرد. (طبيعی است که نام مشاورين و هيئت اجرايي که خود ميهماندار و گرداننده کميته هستند در اين ليست نخواهد آمد) باشد تا اين کار کوچک نشانه ی سپاس بيکران جماعتی از ايران دوستان باشد از کوشش های برخی از بهترين های جامعه ايرانی.

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی




روز اول هفته ي سالگرد تاسيس کميته بين المللي نجات پاسارگاد

سپاس به بهترين هاي
روز اول هفته ي سالگرد تاسيس کميته نجات (دوشنبه بيست و هشتم آگوست)





سپاس کميته بين المللي پاسارگاد تقديم مي شود به:


1. دکتر رضا مرادي غياث آبادي، ستاره باستانشناس و پژوهشگر تاريخ (ايران)، به خاطر شجاعت، راستي، و کوشش مداومش در ارتباط با آثار فرهنگي و گنجينه هاي ملي و بشري ايرانزمين و حمايت از کميته نجات.(از ايران)


2. دکتر پرويز ورجاوند، اولين باستانشناسي که به آبگيري سد سيوند معترض شد و سخن از پاسارگاد گفت و از ضرورت حفظ آن. دکتر ورجاوند از چهره هاي نادر فرهنگي ما است که پاکي، شجاعت، و منش او هر کسي را وادار به احترام مي کند. در عين حال، ايشان اولين شخصيت باستانشناس است که در سخنراني هايش از کميته نجات گفته و از بهترين مشوقان ما بوده اند. (از ايران)


3. اسفنديار منفرد زاده، هنرمند کم نظير موسيقي ايران، به خاطر ساختن موزيک متن پاسارگاد (از سوئد)


***

انتخاب اين افراد لزوما به معناي قبول نظريات سياسي يا عقيدتي و يا حتي شيوه نگاه آن ها به مسايل فرهنگي نيست. اين انتخاب صرفا به دليل صداقت و عشقي است که آن ها نسبت به گنيجينه هاي ملي و فرهنگي ايزانزمين داشته و کوشش هاي ارزنده اي که در ارتباط با حفظ اين آثار از خود نشان داده اند.

ضمنا نام مشاورين و هيئت اجرايي که خود ميهماندار و گرداننده کميته هستند در اين ليست نخواهد آمد


سه شنبه: معرفی اولين و بهترين اعضای کميته.



دلايل انتخاب:

برخی از بهترين نگاهدارندگان فرهنگ ايرانزمين



سالی که گذشت برای من، به عنوان مسئول کميته های بين المللی نجات پاسارگاد، سالی سخت، سنگين، و گاه طاقت فرسا بود. اگر چه سختی و سنگينی مربوط به کاری مداوم و بی وقفه بود که هر سازمان و موسسه غير انتفاعی و داوطلبانه ای آن را می طلبد، اما فراتر از اين سختی و سنگينی فيزيکی، فشارهايي هم وجود داشت که در نتيجه تماس مستقيم با اخبار مربوط به پاسارگاد و به طور کلی مربوط به آثار و گنجينه های ملی و بشری بود.

وقتی شما ناگزير هستيد که به طور مرتب خبرهای ويرانی، حفاری های غيرمجاز، گم شدن، و دزدی آثار تاريخی سرزمين زادگاه خود را بشنويد نمی توانيد بی تفاوت بمانيد. گاهی باور نمی کردم که مثلا يک مقام مسئول که وظيفه اش بايد حفظ و حراست از آثار باستانی باشد حکم به ويرانی آن می دهد، حالا اين حکم می تواند حتی در جهت ساختن يک سد يا يک جاده باشد، يا می شنيدم که در مقابل چشمان مسئول ديگری بولدوزری رفته و يک محوطه مهم باستانی را با خاک يکسان کرده، يا هفته ها حفاران غيرمجاز يک تپه را کنده و محتويات باستانی اش را کشف کرده و برده اند، يک کتيبه بزرگ در موزه ای گم شده، يک سقف هزار ساله بدليل بی توجهی فرو ريخته و ... در همين يک سال گذشته، بر اساس آمارهايي که هم اکنون در قسمت «گزارش تاريخ زدایی» اين سايت وجود دارد (و همه ی آن ها مستند و از طريق منابع رسمی تاييد شده اند) بيش از سيصد مورد از اين مسايل وجود داشته است. تازه، اين ها ماجراهايي هستند که خبرشان به ما رسيده و ما، با اطمينان کامل از صحت آن، خبرش را در سايت گذاشته ايم؛ اگر می خواستم بر اساس گفته و نوشته های حاميان کميته ـ که اينگون پی آمدها را بطور مرتب به ما اطلاع می دهند ـ اين ليست را تکميل کنيم کار به بيش از هشتصد، نهصد، مورد می رسيد.

در کنار اين فشارها، من البته همراهی شخصيتی قابل احترام و دلسوز ايرانزمين چون دکتر اسماعيل نوری علا را داشته ام، همکاری مشاورين پر مهر کميته و همگامی هيئت اجرايي کميته (اسامی شان هميشه بر تارک اين سايت هست) را داشته ام که برخی شان واقعا با صميم قلب و با همه ی توان شان برای پيشبرد امور کميته تلاش کرده اند؛ نيز کمک تحسين برانگيز رسانه های خارج از ايران را داشته ام، (که به عقيده من اقدام آن ها در مورد پاسارگاد يکی از اثرات مثبت ژورناليسم آزاد اين دوره از تاريخ ما است)، که جزييات همه ی اين همراهی ها و همکاری ها را، که خود چيزی بيش از صد صفحه يادداشت و مطلب را شامل می شود، به زودی (يعنی، اميدوارم وقتی خيال همه از پاسارگاد آسوده شد) منتشر خواهم کرد. اما ما، يعنی هيئت اجرايي کميته بين المللی نجات پاسارگاد، بيشترين و با اهميت ترين انرژی را از حاميان کميته گرفته ايم؛ حاميانی که با امضا گذاشتن زير ستون امضاها، با تکثير اعلاميه های کميته، با مطلع کردن مردمان از فعاليت های کميته ـ حتی با فرستادن يک ايميل، يک فکس و يک کلمه ساده ـ به ما نيروی دويدن و دويدن و باز هم دويدن داده اند. و چنين بوده که من و ما از دريافت آن همه خبرهای تاريخ زدايي عمدی و غير عمدی، که هر انسان علاقمند به گنجينه های ملی و بشری را می تواند فرسوده کند، فرسوده نشديم. ما نه تنها فرسوده نشديم، که روز به روز مصمم تر شديم.

اما در کنار اين حاميان، متاسفانه، متوجه افرادی هم شديم که بدليل ناآگاهی و کم سوادی کمترين درکی از داشته های آن سرزمين ندارند، و افرادی را ديديم که اگرچه در اپوزيسيون سياسی هستند و دايم فرياد اعتراضشان به آسمان است اما به تنها چيزی که فکر نمی کنند مسايل فرهنگی آن جامعه است و اين که بدون توجه به ارزش های فرهنگی يک جامعه امکان تغيير آن جامعه امری محال است؛ کسانی را شناختيم که می توانسته اند و می توانند در راستای نجات بخشی فرهنگی ما قدم هايی مؤثر بردارند اما بی همتی، بی مسئوليتی، ترس از دست دادن مقام، و حتی بی خيالی، آن ها را تبديل به مجسمه هایي بی روح کرده است.

آيا باور می کنيد که باستانشناسانی هستند که از ترس از دست دادن جواز کاوش، يا به اميد گرفتن جوازهای کاوش و يا به خاطر داشتن امکان سفرهای مرتب به ايران و گرفتن کمک های مالی و غير مالی (حالا بگيريم به قصد تحقيق) صدايشان در نمی آيد که اعلام کنند چه خطراتی متوجه ميراث فرهنگی و آثار فيزيکی و معنوی سرزمين ما است؟ آنها چشم هاشان را می بندند و گوش هايشان را می گيرند و آهسته می روند و آهسته می آيند و چون مرده شويان به آثار باستانی و به فرهنگ ايرانزمين چنان می نگرند که به مرده ای.

اما اين شناخت ها نيز ما را فرسوده نکرد، زيرا ديديم که در سراسر دنيا ايرانيانی هم هستند که بی سر و صدا برای ايران کار می کنند، هنرمندانی هستند که به عشق ايران می نويسند و می گويند و می سازند، انسان هايي هستند که وجودشان سرشار از عشق وجب به وجب خاک آن سرزمين و تک تک مردمان آن سرزمين است. آن ها بی سر و صدا از اين گنجينه های فيزيکی و فرهنگی محافظت می کنند؛ چه در حد گفتن باشد، چه در حد روشن کردن، چه در حد به وظايف خود عمل کردن. اين افراد، بدون آن که پست و مقامی خاص داشته باشند، دلشان برای آن سرزمين می تپد و در حد توان شان می کوشند که فرهنگ ايرانزمين را سرپا نگاهدارند.

در نتيجه فکر کردم که چرا ما، در حد توانمان، اين افراد را تحسين نکنيم؟ فکر کردم چه عيبی دارد که حداقل کوشش برخی از آن ها را سپاس بگويیم. چرا که ديده ايم همين سپاس گفتن های ساده به مردمان انساندوست و علاقمند به آثار فرهنگی است که زيربنای جوامع متمدن بشری را ساخته است. اين حق شناسی کوچکترين اقدامی است که می تواند به خدمتگزاران جامعه نشان دهد که کارشان به هدر نرفته و اجرشان ضايع نگشته است.

بر اين اساس، در طول اين هفته ـ هفته سالگشت تأسيس کميته نجات پاسارگاد ـ من، از طرف خود و هيئت اجرايي کميته، هر روزه چندتن از اين نگاهدارندگان فرهنگ ايرانزمين را، در ارتباط با پاسارگاد و يا فعاليت های کميته بين المللی نجات معرفی خواهم کرد. (طبيعی است که نام مشاورين و هيئت اجرايي که خود ميهماندار و گرداننده کميته هستند در اين ليست نخواهد آمد) باشد تا اين کار کوچک نشانه ی سپاس بيکران جماعتی از ايران دوستان باشد از کوشش های برخی از بهترين های جامعه ايرانی. پيوند به صفحه سپاس به بهترين ها

با مهر و احترام

شکوه ميرزادگی


Monday, August 28, 2006

قابل توجه خوانندگان سایت خبری کوروش

...................................................................................

به علت تجدید سازمان
برای رفع مشکلات فنی و مالی
سایت خبری کوروش
برای مدت کوتاهی در خدمت هممیهنان عزیز نخواهد بود
کسانی که مایل هستند این رسانه ملی را یاری کنند
میتوانند در هلند با آقای هراتی نژاد تماس بگیرند.

تلفن : 0031104751610

مهندس جمال ظاهر پور يکی از فعالان دانشجويی دستگير شد

سومين بازداشت در طی يک هفته


شماره 409-06

مهندس جمال ظاهرپور یکی از فعالان دانشجویی در تهران چند روز پیش توسط نهادهای امنیتی دستگیر و بازداشت شد

به گزارش واحد خبر کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی ، بر اساس خبر دریافتی از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر، مهندس جمال ظاهرپور دبیر پیشین انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه و عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم توسط نهادهای امنیتی بازداشت شده است و از اتهام و محل نگهداری وی خبری در دست نیست .

جمال ظاهرپور فارغ التحصیل رشته ی عمران از دانشگاه خواجه نصیر در مقطع فوق لیسانس می باشد.

گفتنی است که در روزهای گذشته دو دانشجو به نام های ابولفضل جهاندار و خیر الله درخشندی در تهران توسط یکی از نهادهای امنیتی اطلاعاتی دستگیر شده اند که هنوز خبر دقیقی از وضعیت این دو دانشجوی بازداشت شده به خانواده های شان داده نشده است.

در حالی که وزیر علوم خبر از آزادی دانشجویان زندانی داده است اما موج دستگیری دانشجویان و توقیف و تعطیل کردن تشکل های دانشجویی روند افزایشی به خود گرفته است.



واحد خبر کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی

تهران- دوشنبه ۶ شهریور

komitedefa@gmail.com

www.komitedefa.mihanblog.com

فراخوان مشترک شخصیت ها، انجمن ها و تشکل های دمکراتیک

فراخوان مشترک شخصيت ها، انجمن ها و تشکل های دمکراتيک
بمناسبت سالگرد کشتار سراسری زندانيان سياسی ايران

همگان را به مبارزه علیه به زنجیر كشیدن انسان ها به خاطر عقایدشان و شكنجه و كشتار دگراندیشان فرا می خوانیم.
هر سال که میگذرد، گوشه های دیگری از كشتارهای سهمناك دهه 60توسط جمهوری اسلامی از پشت پرده بیرون می افتد. هنوز بعد از گذشت بیش از دو دهه، ابعاد فاجعه کشتار سراسری زندانیان سیاسی به روشنی در تاریخ معاصر ایران ترسیم نشده است و سازمان دهندگان و مجریان این جنایت بزرگ بر علیه بشریت هنوز در ایران حکم می رانند. آنان به انحای مختلف در پی نابودی بیش از پیش اسناد و مدارک چنین نسل کشی ای هستند تا مردم و به ویژه جوانان را از نسل پرشور و مبارزی جدا سازند که برعلیه تمامیت حکومت ایستاده و بر سرکوبگری سیاسی و ارتجاع مذهبی سر تعظیم فرود نیاورده اند. این نسل مبارزه ای را پی گرفت که با جنبش بزرگ مردم برعلیه رژیم دیکتاتوری شاه اوج یافت و تا دسترسی به عدالت و آزادی فرو نخواهد نشست.

هیچ انسان آزاده ای که به سعادت بشری، آزادی و عدالت اجتماعی به معنای واقعی بیاندیشد، نمی تواند فجایعی که رژیم سرمایه داری، اسلامی و ضد انسانی ایران طی 27 سال حکومت ننگین خود بر علیه بشریت انجام داده و چنین فجایعی را در تمامی زندان های ایران به اوج خود رسانید، از خاطر محو کند و یا نسبت به آن بی تفاوت بماند. زندانیان سیاسی در طول سه دهه اخیر خواست های خود را به شیوه های مختلف به گوش مردم ایران و جهانیان رسانده اند. در این راه، تلاش فعالین سیاسی و مدافعین آزادی زندانیان سیاسی در داخل و خارج از کشور نقش مهمی در این مبارزه داشته است. از همین رو، ما امضاکنندگان این فراخوان بر این تصمیم هستیم که یادمان های کشتار سراسری زندانیان سیاسی را امسال با هماهنگی و گستردگی وسیع تری برگزار کنیم تا در عین بزرگداشت یاد و خاطره جانفشانان و جانباختگان کشتارهای دهه شصت، فشار شدیدتری را برای آزادی زندانیان سیاسی کنونی، متوقف ساختن شكنجه و اعدام زندانیان و جلوگیری از دستگیری مخالفان سیاسی در کشورمان سازمان دهیم. زندانیان سیاسی و عقیدتی گمنامی که نامی از آنان در رسانه های حاکم قید نمی شود، به این «جرم» که برضد مناسبات موجودند و به مناسبات قدرت های کنونی جهانی کرنش نمی کنند. آنان، کسانی هستند که هم چون جانفشانان تابستان 1367 به امید پی گیری مبارزه اشان توسط نیروهای پیشرو و انسان دوست روزها و لحظات زندگی شان را در شکنجه گاه ها و زندان های رژیم ایران می گذرانند. خطر اعدام جان بسیاری از آن ها را تهدید می کند و برخی از آن ها سال هاست که تحت شرایط بازجویی و بدون حکم در زندان به سر می برند. از مبارزینی که در زندان های شهرستان ها به سر می برند کمتر خبری به افکار عمومی راه می یابد و دستگیری های گسترده از مبارزین جنبش خلق ها و كارگران با کمترین بازتاب داخلی و بین المللی روبرو می شود. یادمان های امسال، به همت همه ما می تواند به نقطه عطفی برای پیگیری امر آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی باشد.

قتل عام زندانیان سیاسی در دهه شصت و به ویژه قتل عام گسترده تابستان 67 ما را به مبارزه ای بی امان، گسترده و پی گیر برای درهم كوبیدن بساط زندانهای سیاسی و شكنجه و اعدام در سراسر ایران فرا می خواند. ما بخوبی آگاهیم كه این بساط با موجودیت جمهوری اسلامی پیوند خورده و بجز با سرنگونی آن ممكن نخواهد بود.

افراد و شخصیتها:


رضا آزاد، فرخنده آشنا، نوروز احمدی، داریوش ارجمندی، سودابه اردوان، مژده ارسی، شهرزاد ارشدی، منوچهر اژدر، مرجان افتخاری، مرتضی افشاری، آقاجان الفتی، شادی امین، همایون ایوانی، بیژن اسکندری، فرهاد برزگر، زرین پاکنژدا، ناصر پرنیان، حیدر جهانگیری، روجا لیندهورستRuhdja Lindhorst، سهیلا لیندهورستSoheila Lindhorst، امیر جواهری لنگرودی، رضا چیتگری، مرضیه حسنوند، محمود خلیلی، نسترن دانیالی، رفعت دانش، علی دروازهغاری، فیروزه راد، بهرام رحمانی، ایرن رضازاده، عصمت رمضانی، یوسف کبیری، مهدی زرگر، زهرا زرگر، مسعود رئوف، مینا زرین، مهری زند، ثریا زنگباری، مهرانگیر دابوئه، هوشنگ دیناوری، علی دیناوری، رؤیا دیناوری، مایدنهارد سایفردMeinhard Seifert ،محمد سیداحمدی، شهاب شکوهی، عزیزه شاهمرادی، منوچهر شفائی، رضا طاهری، شهریار طاهری، افشین صادقی، عزت صادقی، م. صبوری، زری عرفانی، ستاره عباسی، ، پروانه قاسمی، سروژ قازاریان، حوری قمیان، فرخ قهرمانی، سیروس کار، حجت کسراییان، جابر کلیبی، سیاوش محمودی، فریبا مرزبان، غلام مسعودی، فیروز مستعان،، شهلا مسافر میلا مسافر، عباس مظاهری، محمود معمارنژاد (بهرنگ)، دانیل موزارمی، شکیب، سیامک مویدزاده، مجتبی نظری، مریم نوری، احمد مزارعي، عصمت طالبي، سهند سيمياري، حميد آذر، جواد رضائي ميرقائد، شهرام اعظم، گلمراد مرادي، حسين مشرف، داوود شاه نشين، بهنام جنگايي، جميله ندايي، رسول رضوي، مصي شرافتي، رحمان آريان آبکنار، غلام لنگرودي، احمد نوين، سيامک جهان بخش، سياوش کوهرنگ، یوسف سنگر گیر، حمید موسوی، استفان هاشمی، گیسو شاکری، امیر آبادی، مینا پویا، یاور اعتماد، علی دماوندی، نسرین ابراهیمی، یوسف آبخون، همایون یکتا، پروانه سلطانی، باقر ابراهیم زاده، بهروز اخلاقی، جعفر ابراهیم زاده، شکوفه ابراهیم زاده، مرضیه اسکویی، حمید مژده، مهدی کیا، اردشیر مهرداد، صدیق جهانی، مجید مشیدی، ژاله متین، ناهید نعیمی، جواد قاسم آبادی، احمد نوین، شکر فلاح، حسین سیامکانی، کورش منصوران، شیرین مهربد، نسترن بهکیش (از ایران)، مهرداد امیری، زهرا اسپرم، احمد مظاهری، علی گلعلی زاده دشتی، کامران الوند، علی یداللهی، شهین نوائی، نسیم خاکسار، اشرف شاهکرم (از ایران)، جواد دادستان، ربی نیکو، کیانوش توکلی، آرتا داوری، هادی خانی (از ایران)، بهروز سورن، انور میرستاری، حمیدرضا ظریفینیا، جلال سعیدی، فریده رضوی،



نهادها و نشکل ها
- تلاش- کانون حمایت از مبارزات مردم ایران، کلن، آلمان
2- کمیته تعقیبشدگان و زندانیان سیاسی، لایپزیک، آلمان
3- کانون دفاع از آزادی بیان، یوتبوری، سوئد
4- کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران، برلین، آلمان
5- فرهنگسرای اندیشه، گوتنبرگ، سوئد
6- فرهنگسرای بامداد، مالمو، سوئد
7- رادیو همصدا، اسلو، نروژ
8- انجمن فرهنگی، اجتماعی برابری، گوتنبرگ، سوئد
9- کمیته همبستگی با کارگران ایران، هامبورگ، آلمان
10- کانون همبستگی با کارگران ایران، کلن، آلمان
11- شورای هماهنگی ایرانیان هامبورگ، آلمان
12- شورای ایرانیان دمکرات و مترقی، ماینس، آلمان
13- خانه هنر، دلف، هلند
14- کانون دانشجویان در هلند
15- No More…، استکهلم، سوئد
16- کانون سیاسی پناهندگان، مونستر، آلمان
17- مرکز فرهنگی ایرانیان، هایدلبرگ، آلمان
18- اتحاد سوسیالیستی ایرانیان – مونترآل
19- کانون آرش، هلند
20- نشریه آزادگی، آلمان
21- کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، آلمان
22- کانون زندانیان سیاسی کردستان، ایران
23- کانون فرهنگی و پناهجویان بامداد، سوئد
24- خانه پناهجو، سوئیس
25- جمعي از دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد، ايران
26 - انجمن فرهنگي جامعه يارسان (اهل حق) در خارج
27 - کميته ضد سنگسار، پاريس، فرانسه
28- کانون خاوران
29- کارزار مبارزه برای لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی علیه زنان
30- گفتگوهای زندان
31- International Forum (MIDDLE EASTGROUP- Denmark)
32- کلوپ کتابخانه پوینده- دانمارک
33- نشر سیمرغ
34- بنیاد زهرا کاظمی ww.zahra-k.persianblog.com
35- کمپین همبستگی با مبارزات دمکراتیک مردم ایران، انگلستان
36- انجمن دفاع از زندانیان سیاسی در ایران، لندن
37- کانون دمکراتیک پناهندگان
38- انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران، پاریس، فرانسه
39- انجمن ایران پیوند، هلند
40- جمعی از هواداران ارتش آزادی بخش خلق ایران (آرخا)، ایران
41- نشريه پیام پیشرو، ایران
42- جمعی از دانشجویان دانشگاه تبریز، ایران
43- دفتر برون مرزی حزب دمکرات ایران
44- جمعي از دانشجویان دانشگاه تهران
45 - جمعی از دانشجویان دانشگاه اراک
46- جمعی از دانشجویان دانشگاه های لرستان
47- انجمن دفاع از حقوق زنان در ایران - مهری امیری
48- انجمن فرهنگی ایرانیان- مرکز (اتاوا و مناطق وابسته) کانادا
49- مينو همیلی، دبیر سازمان سراسری پناهندگان ایرانی، بی مرز،کانادا
50- انجمن دفاع از حقوق زنان در ایران، مهری امیری
51- رویا تیموری، سخنگوی انجمن پیشاهنگان راه آزادی و نماینده کمیته علیه اعدام
52- شبکه زنان، سوئد


صفحات اينترنتي، وبلانويسان و اتاقهاي پالتاکي و رادیوها:

1-اتاق اتحاد سوسیالیستها در پالتاک
2- اتاق پالتاکي: انديشه نوين و مترقي،
3- وبلاگ رامين مولائي http://ramin-molai.blogspot.com/
4- وبلاگ زير چتر چهل تيکه http://zir-chatr-40tikke.blogspot.com/
5- صفحه اينترنتي: آينه روز ayenehrooz.kulando.de
6- صفحه اينترنتي: مجله هفته www.hafteh.de
7- سایت گزارشگران
8- سایت آبیدر www.awier.com
9- سایت خبری www.irane-ayandeh.com
10- وبلاگ dabireeatesaby.blogspot.com
11- ایران گلوبال http://www.iranglobal.dk/
12- سایت همشاگردی HAMSHAGERDI.ORG
13- رادیو برابری
14- سایت جوان امروز: www.javane-emrooz.com
15- سایت رویای عدالت: www.dreamofjustice.com
ت
افراد و یا تشکل هایی که مایل به امضای فراخوان مشترک هستند لطفا به آدرس dialogt@web.de نام خود و یا تشکل شان را ارسال نمایند.

Sunday, August 27, 2006

مفت و مجانی؟ با اسم مستعار؟

مفت و مجانی و با اسم مستعار
برای بلاگ نیوز و صبحانه و دو در دو ... سگ دو نزنین! .....
............ حالا بهتون پول هم میدن با "کارت خبر خور نگاری"! ............


خود آموزخوراندن
مدفوعات خبرگزاریها و مطبوعات و صدا و سیمای جمهوری " اسلومی"
به وبلاگ نویسان

........................................................


احساس می‌کردیم با وجود این همه لینکده فارسی و با توجه به پتانسیل موجود در بلاگ‌نیوز و نایابی حبرگزاری‌های بی‌طرف ایرانی، سمت و سوی بلاگ‌نیوز را بطرف یک خبرگزاری مستقل سوق دهیم.

بنابراین بلاگ‌نیوز اولین خبرگزاری است که تولید خبر و مطلب آن روی دوش بلاگرها خواهد بود.

شیوه کار در سیمای تازه بلاگ‌نیوز

در مرحله اول بلاگ‌نیوز بعنوان یک خبرگزاری در دانمارک یا آلمان به ثبت خواهد رسید
اگرچه علاقه داشتیم آن را در ایران ثبت کنیم

بلاگرهایی که تا امروز با ما همکاری کرده‌اند و یا کسانی که در آینده همکار ما خواهند شد در صورت علاقه‌مندی بعنوان خبرنگار بلاگ‌نیوز در چهارگوشه جهان برای ما خبر ارسال می‌کنند.

خبر ارسالی ... بعداز تایید سردبیر یا ادیتورها به صفحه مادر منتقل می‌شود.
هر خبری هم که منتشر می‌شود در ازای آن مبلغی به خبرنگار پرداخت می‌گردد.

خبرهای ارسالی را ما به سه دسته تقسیم کرده‌ایم:
خبرهای مستقیم ... خبرهای غیرمستقیم،...(و)
استفاده از خبرگزاری‌ها


برای بلاگرهایی که با نام حقیقی و بعنوان خبرنگار بلاگ‌نیور فعالیت کنند،
کارت خبرنگاری صادر خواهد شد.

بخش قدیمی بلاگ‌نیوز بعنوان لینکده حفظ خواهد شد
اگر موارد دیگری به ذهنم رسید اضافه خواهم کرد

http://mebaily.com/
سردبیر خودش بلاگ نیوز
و سر دسته خودش یکی از کمیته های "لینک رسانی" به "مشتربان" آژانس تبلیغاتی دو در دو

یکشنبه، ۲۹ مرداد، ۱۳۸۵
.........................................
..........................




قابل توجه همه
مخصوصا" دوستانی که از خرابی بلاگرولینگ ناراحت هستند
پیشنهاد میکنم از سایت دو در دو استفاده کنید.
تمام وبلاگهای به روز شده رو اعلام و تازه یکی دو پاراگراف هم از مطلب مربوطه رو نشون میده.

دو در دو چند حسن داره:
پیشدرآمد مطلب منتشر شده رو میخونید و اگر براتون جالب بود کلیک دوم رو میزنید و... دو در دو مثل بلاگرولینگ مرتب بساط و بازی در نمیآره و تقریبا" همیشه کار میکنه.

هاله، دلاله شماره یک دو در دو
و نماینده آسیستانهای اینترنتی سعید امامی در
سرزمین آفتابه
http://mithras.org/mt/002548.php
------------------------



……………………خبرهایی از دودردو………………



July 4th, 2006
دودردو برای من حداکثر سالی 100هزارتومان هزینه خواهد داشت،
تازه آنهم اگر از جیب مبارک بدهم و هوستش اسپانسری نباشد!
مینا ( مهدی) حکیمی
http://robo.wordpress.com/
...............................

June 21st, 2006
وقتی وبلاگی را می یابم که ارزش اضافه شدن به دودردو را دارد،
حس میکنم هنوز هم سیب ترش را دوست دارم!
مینا ( مهدی) حکیمی
http://robo.wordpress.com/
………………………………………….

June 18th, 2006
دارم روی طرح جدید دودردو کار میکنم (خیر سرم) و ...
اگر پیشنهادی، لینکی نظری چیزی بفرستید
خداوند یک در دنیا هزار در آخرت به شما اجر میدهد (به جان خود خودم!)
مهمترین سئوالی که دارم این است که
آیا اطلاعاتی که در صفحه اول سایت ارائه میشوند کافی است یا نه؟
مینا ( مهدی) حکیمی
http://robo.wordpress.com/
............................................................

April 17 th, 2006
دودردو مال من نیست و … اگر من ربطی به دودردو دارم به دلیل وقت و علاقه آی است که دارم... ...
مینا ( مهدی) حکیمی
http://robo.wordpress.com/2006/04/17/hello-robo/
………………….

جناب مولائی
من دلیل
حذف وبلاگ زیر چتر چهل تکه را از دو ادیتور دیگر پرسیدم
وخدمت شما عرض کنم که ...
.سه وبلاگ دیگر شما
حاوی مطالب سیاسی و اکثرا گردآوری شده بودند
که درمحدوده سایت ما جا نمیگیرند

.mina@doxdo.com
........................


مامورين حكومت آخوندي در "هجرت" چهار نوعند:
"سفارت" خانه اي ها ( كه مدتيست به طور مستقيم در فعاليت هاي تروريستي شركت ندارند)،
آدمكش هاي مجهز به بمب و مسلسل و هفت تير، الي كارد آشپزخانه (كه لزوم ندارد حتما ايراني باشند) ،
خبرچين ها ( كه به دستمال ابريشمي يزدي مجهزند و علي الظاهر نمونه تملق و چاپلوسي تشريف دارند و حق است به عنوان بهترين هنرپيشگان مذكر و مونث اسكار دريافت كنند)
و گاوهاي نه من شیر ده موظف به تبليغات مستقيم و موظف به تبليغات غير مستقيم !

روزنه / گزارشگران / آژانس خبری کوروش/ اطلاعات نت / پبشروان آزادی بیان ایران
ایران لیبرتی / ایران تریبون /هنرمندان ایرانی در تبعید / دیدگاه ....
.....................

خبرها ... ادامه دارد...!

Saturday, August 26, 2006

اطلاعيه در مورد سالگرد تاسيس کميته بين المللی نجات آثار دشت پاسارگاده

و... ماجرای به زير آب رفتن آرامگاه کوروش بزرگ


هموطنان گرامی

يک سال از تاسيس «کميته بين المللی نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد» می گذرد. يک سال است که اين کميته، به عنوان اولين و تنها سازمان بين المللی غير دولتی، غير انتفاعی و بدون ارتباط هايي سياسی يا مذهبی، مسئوليت کوشش در راه نجات آثار باستانی و گنجينه های بشری ايرانزمين را بر عهده گرفته است. آشکار شدن اثرات ويرانگر آبگيری سد سيوند در سال گذشته آغازگر فعاليت های ما بود. خبر را يک باستانشناس، چند کاوشگر در تنگه بلاغی، و تنی چند از کارمندان سازمان ميراث فرهنگی مطرح کرده بودند و، بی آن که خبرگزاری های رسمی داخلی يا خارجی توجهی چندان جدی به آن نشان داده باشند، جماعتی اين خبر را شنيده و دل نگران و هراسان می خواستند به جهانيان بگويند که: «آبگيری سد سيوند دشت پاسارگاد را، با همه ی آنچه در آن است، به زير آب خواهد برد و به آرامگاه کوروش بزرگ صدمه خواهد زد و احتمالاً حتی آثار باستانی تخت جمشيد را در خطر خواهد انداخت.»



کميته بين المللی نجات در چنان شرايطی بوجود آمد و با همراهی مردمانی متمدن، علاقمند به گنجينه های ملی و بشری، و با کمک قابل تحسين رسانه هايي آگاه و دلسوز، وجدان های همه ی بشريت را مورد خطاب قرار داده و آنان را از خطری که بر سر يک سرزمين تاريخی سايه افکنده بود آگاه کرد. وظيفه ی ما گردآوری اطلاعات لازم و قابل اتکاء و انتشار گسترده آن بود. اين نوع آگاهی گرفتن و دادن که، به عقيده ما، يکی از اساسی ترين راه های هوشيار کردن و هشدار دادن به جوامع بشری است، مسئوليتی است که ما با دل و جان و بدون کمترين چشمداشت مادی يا غير مادی بر عهده گرفته و تا هر کجايي که لازم باشد ادامه خواهيم داد.

در طول يک سال گذشته، عليرغم سنگ اندازی ها و رفتارهای غيرمسئولانه افرادی بی توجه به هويت ملی و بشری، صحت همه ی آن چه را که مطرح می کرديم و از جانب مسئولان فاقد صلاحيت ادعاهایی مغرضانه خوانده می شد بر همگان ثابت شد. اکنون ديگر، به اعتبار کشفيات و گفته های باستانشناسان و کاوشگران ايرانی و غير ايرانی، ثابت شده است آثاری که زير تنگه بلاغی قرار دارد و با آبگيری سد سيوند نابود خواهند شد ـ مثل کارخانه ها، خانه های روستايي، باغ ها، کوشک ها و جاده ها و گورستان های ماقبل تاريخ و بسيار چيزهايي ديگر ـ علاوه بر ارزش های باستانی و تاريخی، از نظر جامعه شناسی، زيست شناسی و مردم شناسی هم بسيار با اهميت، با ارزش و استثنايي هستند. اکنون ديگر (حداقل از ديد برخی از باستانشناسان و زمين شناسان معتبر) ثابت شده است که اثرات بعدی اين آبگيری به طور قطع بر آرامگاه کوروش بزرگ اثر خواهد گذاشت و آن را به مرور از بين خواهد برد.

اين خطرات (حتی اگر احتمالی هم باشند) تنها شامل از بين رفتن آرامگاه يک شخص يا شخصيت مهم و يا نابودی شهری باستانی نيست، بلکه بايد آن را همچون خطر از بين رفتن مجموعه ای دانست که اولين نمادهای آزادی انسان، آزادی اديان، و افکار و ارزش هايي است که اکنون ما کل آنها را به نام «حقوق بشر» می شناسيم. و به راستی کدامين انسان امروزی و مسئولی را می توان يافت که نخواهد برای نجات اين مجموعه ی با ارزش و افتخارآميز قدمی بردارد؟



ما به خوبی واقفيم که کار های زيادی برای خنثی کردن هدف ها و تلاش های علاقمندان به گنجينه های ملی و بشری ما انجام می شود. حتی، به نظر می رسد، تهيه و انتشار عکس هایی ساختگی از به زير آب رفتن آرامگاه کورش کبير ـ که اين روزها در فضای اينترنت می گردند ـ نيز برای عادی کردن اين خيال تلخ و برداشتن قبح اين فاجعه ی فرهنگی است. اما هيچ کدام از اين کارها نمی تواند مانع ادامه ی راه کوشندگان و عاشقان ايرانزمين برای حفظ فرهنگ مادی و معنوی درخشان آن باشد.

کميته بين المللی نجات آثار دشت پاسارگاد، در شروع دومين سال فعاليت های خود، ضمن دعوت همگان به شرکت در هفته برگزاری سالگرد تاسيس کميته نجات (28 اگوست ـ 3 شهريور) بار ديگر مردمان آگاه و علاقمند به فرهنگ های با ارزش بشری را به کمک می طلبد و از آنها می خواهد تا با رساندن خبرهای اين کميته به مردمان ايرانی و غير ايرانی حداقل همگان را از امکان وقوع چنين حادثه ای با خبر کنند.

طبيعی است که کميته ی نجات کماکان به مکاتبات و تماس های خود با مجامع بين المللی مربوط به حفظ آثار و گنجينه های بشری ادامه داده و به طور مرتب همگان را از وضعيت مجموعه ی پاسارگاد مطلع خواهند کرد.

با مهر و احترام


کميته بين المللی نجات آثار دشت پاسارگاد

بيست و ششم آگوست 2006

www.savepasargad.com

Thursday, August 24, 2006

گروه خبر زنستان: كمپين يك ميليون امضاء

فعالان جنبش زنان در تدارك كمبين «‌يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيض‎آميز»


مپين «‌يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيض‎آميز» يكشنبه 5 شهريور با برگزاري نشست «تاثير قوانين بر زندگي زنان» آغاز به كار مي كند.
اين كمپين كه در راستاي پيگيري قطعنامه تجمع 22 خرداد ، از سوي جمعي از فعالان جنبش زنان تدارك ديده شده است، تلاشي وسيع براي تغيير قوانين ناعادلانه و زن ستيز است و در نظر دارد با جمع آوري يك ميليون امضاء، فراگير بودن اين خواسته در لايه هاي مختلف جامعه را اعلام كند.
کار رو در رو با زنان ایرانی در سطح گسترده، آگاهی از نیازها و مشکلات حقوقي آنها در زندگی روزمره و در نهایت افزایش آگاهی و حساسیت آنان در زمینه مسائل حقوقی و نابرابری های حقوقی زنان و مردان نيز از ديگر اهداف اين كمپين هستند كه از طريق ارتباط چهره به چهره براي جمع آوري امضاها دنبال مي‌شوند.
در اين نشست جمعي از وكلا، دانشگاهيان، هنرمندان و نويسندگان پيرامون ضرورت تغيير قوانين تبعيض آميز حوزه زنان سخن
خواهند گفت و فعالان زن شركت كننده در كمپين، اين طرح را معرفي مي‌كنند.

اولين جلسه از سلسله نشست‌هاي «تاثير قوانين بر زندگي زنان»
يكشنبه 5 شهريور از ساعت 17 الي 20 در سالن موسسه رعد
به نشاني: شهرك غرب، فاز 2، خيابان هرمزان، خيابان پيروزان جنوبي، روبروي خيابان ششم برگزار مي‌شود.
‌يك ميليون امضاء


ورود "آراد" است!

National Cathedral on Sept. 7,
to be free and open to the public
http://www.cathedralcollege.org/pages/cgjr/index.shtml
...................................................................


سایه سعیدی سیرجانی

واشنگتن دی سی؟ یا " یواشنگتن الله"!

وزارت امورخارجه دولت متحد آمریکا با صدور ویزا برای محمد خاتمی موافقت نموده.

مرکز عدالت و آشنایی جهانی از محمد خاتمی دعوت به عمل آورده تا در راستای " مذاکرات" به پایتخت ایالات متحد آمریکا بیاید و در کلیسای وابسته بدین مرکز به ایراد افاضات! پردازد.

وزارت خارجه ای که در مبارزه با " تروریست" در برگه های روادیدش خدمت در دولت و جرایم را پرس و جو می کند.

وزارت خارجه ای دارد با صدور چنین روادیدی موافقت می نماید که البته صد البته بر ایرانیان بدور از حکومت و سیستم تروریستی جمهوری اسلامی دشواری های آنچنانی در راه صدور ویزایشان فراهم می آورد.

برای محمد خاتمی برگه حضور در دادگاه رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی را بایست که فرستاد نه دعوت به مذاکره و آن هم مدعوی با عنوان مرکز عدالت و آشنایی جهانی.

از زمان پخش این خبر، بیست و دوم آگوست ، این مرکز با چنان سیل مخالفتی روبرو گشته که ظرف چند ساعات برگه تماس در تارنمایش را تغییر داده و تنها به یک پیامگیر اکتفا کرده که آن هم با سیل تلفن ها انباشته گشته.

اگر این مرکز از مردم ایران عذر خواهی ننماید که چنین دعوتی را بدون بررسی سابقه چنین شخصی تنها به ادعای موسس سازمان غیر دولتی! آن هم در سیستم جمهوری اسلامی گشته،

اگر وزارت خارجه به مردم ایران پاسخگو این مضحکه بازی صدور روادید نباشد،

اگر دعوتی جز محاکمه در دیوان ویژه بررسی جرایم جمهوری اسلامی برای شخص خاتمی فرستاده شود؛

هستم و ایستاده هستم. مگر من و هم میهنانم مرده باشند که چنین مضحکه بازی را به نمایش بنگریم.

دوستان؛ در صورتی که این مرکز فورا به عذر خواهی نپردازد و این جلسه را برگزار کند شخصا در مقابل این بازی خواهم ایستاد و پذیرش چنین جنایتکاری را در خاک آمریکا؛ سرزمینی که غره به خاک " آزادگان " و " شجاعان " می باشد؛ تنها به بهای مرگ خودم پذیرا خواهم گشت.

دیدار در شهر واشنگتن دی سی؛ روز هفتم سپتامبر دو هزار و شش


...................................................................................................................


http://www.mano-paltalk.net/jeddi10/sayeh0824.htmمن و پا لتاک