Friday, July 14, 2006

اطلاعيه ها - پرسش سازمان همجنس گرايان ايراني از اکبر گنجي


جناب آقاي اکبر گنجي،


ما، سازمان همجنس گرايان ايراني، از فراخوان شما جهت آزادي زندانيان سياسي حمايت مي کنيم.

ما از هر حرکت انسان دوستانه و آزاديخواهانه، که تأثير مثبتي بر وضعيت زندانیان سياسي و عقيدتي در ايران داشته باشد حمايت خواهيم کرد.

ما همجنس گرايان ايراني ديگر دانسته ايم که با نشستن در کنج عزلت و گوشه ي تنهايي راه به جايي نمي بريم و نمي توانيم حقوق حقه ي پايمال شده مان را به دست آوريم. چهار نشريه ي ويژه ي همجنس گرايان، يک راديو، يک سازمان، و ده ها گروه، و صفحه هاي اينترنتي خبر از جنبشي مي دهد که براي رسيدن به برابري و تساوي حقوقي براي همجنس گرايان و ديگر اقليت هاي جنسي در تلاش است. ما نام اين جنبش را جنبش همجنس گرايان ايراني گذاشته ايم. در تلاش ما، براي به دست گرفتن سرنوشت و احياء حقوقمان، بالا رفتن آگاهي اجتماعي و فرهنگي مردم ايران اهميت حياتي دارد.

بنا بر تحقيقات علمي در حدود ۴ تا ۷ درصد از افراد جامعۀ بشري، همجنس گرايان و دوجنس گرايان مي باشند. بنا بر اين آمار، مي توان از آماري در حدود ۴ تا ۵ مليون نفر همجنس گرا و دوجنس گراي ايراني نام برد؛ ۵ مليون انسان که در شرايط بسيار اسف بار به سر مي برند.

همجنس گرايي (و نه همجنس بازي، زيرا اين کلمه بار تحقير آميز دارد) در سال ۱۹۷۴ توسط انجمن روانپزشکان آمريکا از فهرست بيماري هاي رواني کتاب مرجع DSM حذف گرديد و پس از آزمايشات علمي ثابت شد که گرايشي است کاملا طبيعي که در برخي افراد بشر وجود دارد. تا پيش از آن جنبش هاي همجنس گرايان در اروپا و آمريکا براي مدت يک سده، تلاش در اثبات حقانيت همجنس گرايان داشتند، و پس از اين تاريخ دولت هاي پيشرفته ي غربي، و نيز سازمان هاي حقوق بشري دفاع از حقوق پايمال شده ي همجنس گرايان را در رأس فعاليت هاي خويش قرار دادند. همجنس گرايي در سال ۱۹۹۲ توسط سازمان بهداشت جهاني نيز از فهرست اختلالات رواني کتاب مرجع ICD حذف گرديد. شايان ذکر است که اين کتاب، به همراه DSM، از مهم ترين منابع علمي در تشخيص بيماري ها و عارضه هاي رواني مي باشد.
گرايش همجنس گرايانه، به همان شکل گنگ و ناخودآگاهانه و غيره ارادي، در درون اشخاص شکل مي گيرد که گرايش دگرجنس گرايانه در اشخاص ديگر.

هم اکنون بزرگترين سازمان هاي مدافع حقوق بشر، همچون سازمان ديده بان حقوق بشر، يا سازمان عفو بين الملل، بخشي دارند بنام LGBT ، که يکي از مهم ترين اهداف اين بخش دفاع از حقوق اقليت هاي همجنس گرا و دو جنس گرا مي باشد. در تمامي کشورهاي پيشرفته ي غربي مراکز مشاوره و حقوقي بسياري براي ارائه ي مشاوره به همجنس گرايان، و يا دفاع از آنان در مقابل تبعيضات اجتماعي به وجود آمده است.

۵ مليون همجنس گرا و دوجنس گرايي که در ايران زندگي مي کنند هر روز با تحقير هويت خويش روبرو هستند. اگر ارتباط عاشقانه اي برقرار کنند، به موجب قانون مجازات اسلامي، محکوم به مرگ مي شوند. نگاه و بينش سنتي مردسالار و هموفوبيکي که در همه ي اقشار و طبقات اجتماع ايران نفوذ کرده حق حيات را از اين دگرباشان سلب کرده است.

چندي پيش موسسه اي پژوهشي- علمي در اتريش اعلام کرد: «۱۷درصد از زنان و ۱۲ درصد از مردان همجنس گرا لااقل يکبار اقدام به خودکشي کرده اند. از هر سه تلاش براي خودکشي در کشور اتريش يکي توسط فردي همجنسگرا صورت مي گيرد.» با توجه به اين آمار تکان دهنده در يک کشور پيشرفته ي اروپايي مي توان حدس زد که فاجعه در کشور ما ايران تا چه اندازه شديد است.
در اتريش، قانون نه تنها بر عليه همجنس گرايان نيست، بلکه از آنان دفاع نيز مي کند، و تبعيض عليه همجنس گرايان را مستوجب مجازات دانسته است.

آنان که معتقدند دفاع از حقوق همجنس گرايان و دوجنس گرايان در اين برهه از زمان اولويت جامعه ي ما نيست، مستقيم و يا نا مستقيم، خواسته و يا نا خواسته، حق حيات ۵ مليون اقليت جنسي ايراني را ناديده انگاشته اند.

ما معتقديم که مشکل ما اقليت هاي جنسي در ايران جدا از مشکل ديگر اقليت ها نيست. آن نظام و انديشه اي که نمي تواند دگر انديش روشنفکر و اپوزيسيون منتقد را تاب آورد، همان نظام، حکم اعدام اقليت هاي جنسي را صادر مي کند. آن تفکري که يک اقليت مذهبي را از حق تحصيل و اشتغال به کار دولتي محروم کرده است، همان تفکر، همجنس گرا را فاسد و بيمار مي نامد. آن بينش و انديشه اي که سال هاست مطالبات به حق اقليت هاي قومي را ناديده مي گيرد، در جايي ديگر حق برقراري ارتباط عاشقانه ميان دو همجنس را ممنوع و حرام اعلام کرده است. اين نظام براي همجنس گرايان مرد، اعدام، و براي همجنس گرايان زن، يکصد ضربه شلاق تعيين کرده است.

آنچه ما، سازمان همجنس گرايان ايراني، مي بايد بياموزيم و آموزش دهيم، اين است که همجنس گرايي، به معنايي، شيوه اي است از زندگي و نبايد آنرا به ارتباط جنسي ميان دو همجنس تقليل داد. همجنس گرايي يکي از شيوه هاي ممکن در ارتباط عاشقانه و جنسي افراد بشر است و در کنار شيوه ي دگر جنس گرايان، مي بايد، نه تنها تحمل شود، بلکه بايد به رسميت شناخته شود.

اکنون در ديار غرب، همان جهاني که ما مي بايد با برخوردي منطقي و عقلاني، همه ي خوبي ها و بدي هايش را ببينيم، و شيوه هاي حقوق بشري را از آن بياموزيم، دفاع از حقوق اقليت هاي جنسي، از مهم ترين برنامه ها و اولويت هاي سازمان ها و نهادهاي اجتماعي و دولتي است.

هر کس که مي خواهد در جهان غرب فعاليت سياسي نمايد، هر کس که تز و طرحي براي اصلاحات سياسي، و يا اجتماعي و فرهنگي در دست دارد، صريح و علني موضع خود را در قبال همجنس گرايان و ديگر اقليت هاي جنسي مشخص کرده، و اعلام مي کند.

ما، سازمان همجنس گرايان ايراني، خواستار آنيم که شما صريح و واضح، به دور از هر لفافه گويي و کلي نگري، موضع خود را در قبال همجنس گرايان بيان کنيد.

پرسش اصلي ما اين نيست که شما موافق اعدام همجنس گرايان هستيد و يا مخالف آن؛ پرسش ما اينست که مشخصا نظر و موضع شما در مورد همجنس گرايي، به عنوان يک گرايش جنسي عاشقانه ي درصد قابل توجهي از افراد بشر، چيست؟ آيا بجز شيوه ي دگرجنس گرايي، شيوه ي ديگري از ارتباط عاشقانه و جنسي، همچون شيوه و هستن همجنس گرايانه را به رسميت مي شناسيد ؟

جناب آقاي اکبر گنجي، پاسخ شما به اين دو پرسش، نه پاسخ به سازمان ما، بل پاسخ به ۵ مليون همجنس گرا و دوجنس گراي ايراني است.
اين پرسشي است که هر فعال سياسي و فرهنگي و اجتماعي، کوشنده ي راه آرمان هاي دموکراسي، چاره اي جز دادن پاسخ صريح و روشن به آن ندارد.

در پايان، ما تلاش هاي بشردوستانه ي شما در دفاع از حقوق بشر را عميقا تقدير مي کنيم. شما با عملکرد خود در چند سال اخير ، نشان داديد که «هزينه پرداخت کردن» براي مبارزه در راه برابري و آزادي چه معنايي مي تواند داشته باشد. مبارزۀ شما، در بند و در آزادي، به "هزينه" اي که "فرد" در هماهنگي با "افراد" و اعضاي جامعه ي جهاني مي پردازد، به روشني اشاره مي کند.

با احترام و امتنان

سازمان همجنس گرايان ايراني
pglo@pglo.net