رژيم اسلامی در سراشيب توقف ناپذير خود ميوه های زهراگين درخت تلخی را که در خاک ميهن ما نشانده است می چشد. بازی کردن با عواطف مردم در عين سخت ترين سرکوبگری ها؛ عوامفريبی در عين غارت ثروت مردم؛ و گذاشتن خرافات بجای سربلندی ملی، اکنون پيامد های خود را ظاهر می سازد. جکومتی که با صرف ميليون ها دلار در اين سو و آن سوی جهان، توده های نا آگاه را مدت ها به بهانه چاپ يک کاريکاتور به خيابان ها ريخت و عده ای را به کشتن داد، اکنون پاسخ خود را در تظاهرات پردامنه هر روزی در شهر های شمال غربی ايران به بهانه چاپ يک کاريکاتور و کسته شدن چندين ايرانی که تازه ترين قربانيان سياست های ضد ايرانی رژيم اند می گيرد.
تظاهرات روز های اخير سرباز کردن عقده هائی است که در بيست و چند سال گذشته انباشته است و بهر بهانه می تواند در هر جای ايران تکرار شود. مردمی که از حقوق انسانی خود محرومند و زندگی شان روز به روز بد تر می شود شاهد فربه شدن آخوند ها و عوامل آنها هستند. درامد نفت بالا تر می رود ولی به موازات بيکاری و فقر پردامنه در جامعه. به مردم هر روز چه به عنوان فرد انسانی و چه شهروند ايرانی توهين می شود و همه اش ستايش حماس فلسطين و حزب الله لبنان است. مردم می خواهند امور خود را دردست گيرند و از ستم حکومت مرکزی فاسد آسوده شوند، اما پاسخشان با زندان و شکنجه داده می شود. از همه بد تر سوء استفاده از تظاهرات خودجوش مردمی و کوشش برای منحرف کردن افکار عمومی است که به قصد بهره برداری سياسی صورت می گيرد. رسانه ها و تبليغات رژيم سعی می کند انفجار تظاهرات آزاديخواهانه مردم را با مداخلات خود تبديل به وسيله ای برای شکاف انداختن در جامعه گردانند.
خواست های برحق مردم در آذربايجان مورد پشتيبانی همه آزاديخواهان ايرانی و جنبش دمکراسی و حقوق بشر ايران است. ما می دانيم که پاره ای شعار های تحريک آميز به قصد ترساندن مردم و راندنشان به دامن رژيم داده می شود. رژيم می خواهد گروهی از مردم را چنان از گروهی ديگر بيگانه سازد که مبارزه با آن را فراموش کنند و به جان يکديگر بيفتند. اعتراض به اهانت هائی که به آذربايجانيان می شود ربطی به دامن زدن به دشمنی قومی ندارد که صرفا به سود رژيم تمام می شود. ما همه در مبارزه خود برای واژگون کردن نظام ارتجاعی آخوندی و پايان دادن به هر گونه تبعيض در جامعه، يگانه ايم. مبارزه ما ربطی به زبان مادری هيچکدام ما ندارد. اين يک مبارزه ملی است و هر ايرانی، چه احساس بستگی قومی داشته يا نداشته باشد، در آن شريک است. ايران بايد مال ايرانی باشد و ايرانی با ايرانی ديگر تفاوتی ندارد. تفاوت ها را ساختار سياسی و حکومتی پديد آورده است و همه ايرانيان سود مشترک در برچيدن بساط اين حکومت و سياست هايش دارند. اکنون که آذربايجانيان از شهر های ديگر برای پشتيبانی از اعتراضات مردمی رو به تهران نهاده اند بر همشهريان تهران است که با همه نيرو به اين تظاهرات بپيوندند. موضوع، تبريز و اردبيل و زنجان و اروميه نيست. موضوع، تجاوزی است که دهه ها به حقوق مردم ايران شده است.
آخوند ها و اسلامگرايان راديکالی که چهل سال و بيشتر در جامعه ايرانی باد و بلکه توفان کاشته اند اکنون دارند به پايان راهشان می رسند. آنها شيرازه کشور را از هم گسيختند که آسوده تر بگيرند و ببرند و بکشند. ولی اکنون شيرازه حکومتشان است که از هم پاشيده می شود. ايران جز آگاه ترين فرزندانش پناهی ندارد. بر آنهاست که اختلافات خود را با بحث گشاده ولی سازنده برطرف سازند و با توافق های اصولی خود نيروئی برای نگهداری اين کشور پديد آورند. ايران همراه رزيم اسلامی به پرتگاه نزديک می شود. بايد کاری کرد که رژيم اسلامی، ايران را با خود تا پايان فاجعه بارش نبرد.
پاينده ايران
زنده باد ملت ايران
حزب مشروطه ايران