Monday, April 30, 2007




اعلاميه حزب مشروطه ايران

جز مبارزه پيگير سياسی مردمی راهی نيست



حکومت اسلامی با خودفريبی و احساس کاذب قدرت، در گير پيکاری با مردم ايران از يک سو و جامعه بين المللی از سوی ديگر شده است. هجوم همه سويه نيروهای سرکوبگری و ارتجاع به زنان و کارگران و دانشجويان و معلمان، خفه کردن صدای روشنفکران و ويران کردن ميراث تاريخی ايران که مانند خاری در چشم تنگ اسلاميان (ايدئولوژی کنندگان مذهب) می رود، يک جبهه پيکار است؛ جبهه ديگر آن مداخلات مسلحانه در هرجا که بتوان اوضاع را بد تر کرد ؛ و سرانجام جبهه بحران اتمی که می تواند به بهای بسيار سنگين برای کشور ما تمام شود.
با آنکه پشتيبانی بين المللی از مردم ايران بی اثر نيست، بار مبازه اساسا بر دوش کسانی است که مستقيم تر در زير فشارند. در بيرون آنچه امکان داشته شده است و بيشتر هم خواهد شد. آزاديخواهان و مبارزان در بيرون از هر گروه وظيفه ای بالا تر از اين برای خود نمی شناسند. با اينهمه مردم ايران اند که با نه گفتن به رژيم و تن در ندادن به تجاوزات آن سرانجام بساط يکی از بد ترين حکومت های تاريخ ايران را درهم خواهند پيچيد. مشکلات سنگين زندگی و مبارزه در ايران بر هيچ کس پوشيده نيست و انتظار معجزه از مردم نمی توان داشت ولی هر چه بر عمر اين حکومت نادانی و جنايت بگذرد زندگی بر مردم سخت تر خواهد شد و هر چه مردم بيشترتن دردهند بر عمر اين رژيم بيشتر خواهد گذشت. جز مقاومت، آنگونه که زنان و دانشچويان و کارگران با قهرمانی ها و فداکاری های هر روزه خود نشان می دهند راهی نيست. تغيير رژيم از خارج و به ضرب بمباران و لشگر کشی به بهای موجوديت ملی ما می تواند تمام شود و از همه اينها گذشته شايسته ملتی مانند ايران نخواهد بود.
اين مردم ايران به رهبری پيشرو ترين نيرو های اجتماعی هستند که با پيکار سياسی پيگير، و مقاومت در هر مرحله و در هر سطح، هر چه هم کوچک، می توانند به حکومت ناشايستگان و واپسماندگان پايان دهند. امروززنان ايران اند که با نه گفتن به حجاب، هزار هزار به زندان می افتند. ديروز دانشجويان بودند که بهای آزاديخواهی خود را با زندان می دادند. روزی ديگر کارگران اند که پس از ماه ها به "جرم" تلاش برای تشکيل سنديکا از آزادی خود نيز مانند دستمزدشان محروم می شوند؛ و هر روز "اقليد"ی در يک گوشه ايران است که به جوش می آيد و خون فرزندانش به دست پاسدار و بسيجی ريخته می شود.
اين فداکاری ها و قهرمانی ها پايان نخواهد يافت. مردم می دانند چه حقوق و امتيازاتی از آنها گرفته و دريغ شده است. جمهوری اسلامی می تواند به "اسلام" و بمب اتمی اش بپردازد ولی مردم خواست ها و نياز های خود را دارند و ازپای نخواهند نشست.
پاينده ايران
زنده باد ملت ايران
حزب مشروطه ايران


حزب مشروطه ايران


Wednesday, April 25, 2007

خرسندآپ کمدي در اتريش و آلمان

پس از موفقيت تور تازه‌ي آمريکا
5‌ مه در پاريس، سخني به گراميداشت رضا مرزبان روزنامه‌نگار پيشکسوت
و تور اروپا .... (سوئد و اسکانديناوي بعداً اعلام ميشود.)

وين - چهارشنبه 17 مي
Wien – Wed 16 May. 20hr. Praterstern 1 (Haus der Begegnung, Leopoldstandt). A-1020 Wien
Tel 043 - 522 25 44, 06991 135 24 86
کلن - جمعه 18 مي
Koln – Fri 18-May, 20hr Eurosaal, Vitalisstr. 308, 50829 Koln
Tel: 0221 – 5028 120 & 0172 26 11 262
هامبورگ - شنبه 19 مي
Hamburg Sat. 19-May 20hr. Musikhalle, Johannes-Brahms-Platz
Tel: 0176 20 838 738 & 0176 273 490 74
برلين - يکشنبه 20 مي
Berlin –Sun 20-May 19h. Tiyatrom– Alte Jakob Str.12, 10969 Berlin
Tel: 0177 254 3504
هانوفر - جمعه 25 مي
Hannover – Friday 25 May, 20hr. FZH Linden – Windheimstr. 4
Tel: 0511 – 131 497 & 0172 544 1114
بوخوم - شنبه 26 مي
Bochum - ُSat. 26 May - Tel: 0234 970 4804
مونيخ - يکشنبه 27 مي
Munchen – Sunday 27 May. 20hr. Tel: 0179 921 8279
اشتوتگارت - دوشنبه 28 مي
Stuttgard – Monday 28 May, 19hr. Tel: 0163 24 69 999

Tuesday, April 24, 2007

کمپین آزادی محمود صالحی


به کمپین آزادی محمود صالحی بپیوندید
http://kdmahmodsalehi.blogfa.com

کارگران ومردم آزادی خواه

ما جمعی از کارگران و فعالین کارگری ضمن محکوم کردن دستگیری محمود صالحی فعال کارگری ویکی از رهبران جنبش کارگری ایران خواستار ازادی بی قید وشرط وی بوده وبه همین مناسبت ایجاد کمیته ای به نام کمیته دفاع از محمود صالحی را در دستور کار خود قرا داده که از امروز مورخه بیست و هفتم فروردین هشتاد و شش فعا لیت علنی خود را از طریق این وبلاگ اغاز میکند واز کلیه کارگران و فعالین کارگری ودانشجویان ، معلمان،پرستاران،نویسندگان ،شاعران،روزنامه نگاران و کلیه انسانهای عدالت خواه و برابری طلب می خواهیم که با اعتراض و تجمعات خواهان آزادی محمود صالحی و الغای کلیه احکام صادره برای فعالین کارگری و دیگر فعالین در بند باشیم .

:اعضای کمیته دفاع از محمود صالحی عبارتند از

1- نه به ز نصراللهی 2- بهزاد سهرابی 3- برهان سعیدی 4- مجید حمیدی 5-حسن زارعی 5- شیث امانی 6-شجاع ابراهیمی 7- عبدلله خیرابادی 8- سارا گله داری 9- جلا ل شریعتی 10- فرهادزند کریمی 11- افشین فرهادی 12- حسین قادری 13- امید زارعی 14- بهزاد گویلی 15اسد کریمی 16- خا لد سواری 17- اسماعیل کاظمی 18- ابراهیم وکیلی 19- شمس الدین مرادی 20- محمد نعمتی 21- فردین نگهدار 22- آمانج خالصی 23- هومن سیفی 24- صدیق کریمی 25- نجیبه صالح زاده 26- وفا قادری 27-فواد کیخسروی 28- شریف ساعد پناه 29- سهیلا گله داری 30- عمر مینایی 31- حسن مفاخری 32- احسن وزیری 33- محمد عبدی پور 34- جمال احمدی35- کیومرث اویسی ۳۶-عثمان رحمانی ۳۷یاسین رحمانی ۳۸- هادی تنومند ۳۹- فارس گویلان ۴۰- ادریس خداکرمیان ۴۱- رامین کریمی ۴۲- صلاح زمانی ۴۳- توفیق خدارحمی ۴۴- منصور محمدی ۴۵- صلاح احمدی ۴۶- نوشاد درزی ور ۴۷- ساسان چتانی ۴۸- هیوا محمدی ۴۹- زاهد سلیمی ۵۰- هوشیار چتانی ۵۱- هیرش مجیدی نیا ۵۲- افشین شمس ۵۳- سعید محمدی ۵۴- حبیب الله خدا رحمی

Saturday, April 21, 2007

فراخوان دانشجویان دانشگاه بابلسر

با امضا این نامه از ما حمایت کنید




ما این نامه را خطاب به شما سازمانهای مدافع حقوق بشر٬ به سندیکاها و سازمانهای کارگری٬ به پارلمانها و نهادهای دانشجوئی٬ به سازمانهای زنان٬ و به بشریت آزاده و متمدن مینویسیم!

در چند روز اخیر اعتراضات برحق ما برای حقوق مان با موج دستگیری همکلاسیهای ما و دانشجویان مواجه شده است. بیش از بیست دانشجو توسط نیروهای امنیتی دستگیر و زندانی شدند. و این تنها شامل حال ما نشده است. فعالین کارگری در این یکماه مرتب دستگیر شدند. آخرین مورد آقای محمود صالحی در سقز است که فقط از حقوق برسمیت شناخته شده کارگری در سطح جهان دفاع کرده است. تعدادی از فعالین جنبش زنان هنوز در زندان هستند و دستگیری و احضار فعالین حقوق زنان ادامه دارد. زنان و کودکان زیادی در انتظار حکم اعدام هستند. در کنار اینها فقر و محرومیت و گرانی ناشی از تحریم اقتصادی گلوی مردم را میفشارد و زندگی را برایشان سخت تر از پیش کرده است. کابوس جنگ مردم را در بلاتکلیفی و ترس نگاهداشته و دست دولت را در اعمال محدودیت مردم بازتر کرده است. فقر و بیکاری و ناامنی اقتصادی بیداد میکند. مبارزه ما اما ادامه دارد.

حرف ما همان است که دانشجویان دانشگاههای ایران در ۱۶ آذر روز دانشجو زدند! زنان و مردان در اجتماعات و قطعنامه های هشت مارس زدند! کارگران در تظاهراتها و اعتصابهایشان زدند! ما انسانیم! هویتمان جهانی و انسانی است! ما با کسی سر جنگ و خصومت نداریم! ما برای همگان خوشبختی و سلامتی و آموزش و رفاه میخواهیم! ما میخواهیم تبعیض جنسی خاتمه پیدا کند و برابری زن و مرد متحقق شود! ما حق داریم حرف بزنیم٬ اعتراض کنیم٬ نقد کنیم٬ اجتماع کنیم! مگر دنیا به مدنیت و حقوق انسانی نرسیده است؟ ما میخواهیم مثل انسان زندگی کنیم و از همنوعانمان در سراسر جهان انتظار حمایت و همبستگی داریم! متاسفانه دنیای امروز دنیای مرزها و دولتها و هویتهای محلی و کشوری است٬ اما یادمان باشد که همه ما انسانیم و هویت جهانی و بشری داریم! حق داریم که زندگی کنیم و حرمت انسانی داشته باشیم! ما دستمان را بسوی قلبهای شما دراز میکنیم! از ما حمایت کنید!

* خواهان آزادی فوری همکلاسیهای ما در دانشگاه بابلسر و آزادی همه دانشجویان دستگیر شده شوید!
* خواهان پرداخت حقوق معوقه کارگران و برسمیت شناسی حق تشکل و اعتراض و اعتصاب و قرارداد دسته جمعی آنها شوید!
* خواهان آزادی فعالین حقوق زن و برسمیت شناسی آزادی پوشش و حقوق برابر زنان و مردان شوید!
* خواهان حق زندگی ایمن٬ حقوق سیاسی و اجتماعی٬ حرمت و رفاه ما شوید!
* خواهان پایان دادن به تحریم اقتصادی٬ نفی جنگ و تروریسم٬ و حمایت از مردم در ایران شوید!

مردم آزاده جهان!

ما دنیائی عاری از جنگ و نفرت و بمب و فقر و اختناق و بیحرمتی انسانها را آرزو داریم! ما به همبستگی انسانی ارج میگذاریم! همبستگی انسانی مرز نمیشناسد!
مردم آزادیخواه و برابری طلب، فعالین اجتماعی و سازمان های مدافع حقوق بشر در سراسر دنیا،
با امضا این نامه از ما حمایت کنید و آن را برای آدرس های زیر ارسال کنید:


سازمان بین المللی کارگران: ilo@ilo.org
فکس و ای میل امنستی در انگلستان : +۴۴ ۲۰ ۷۰٣٣ ۱۵۰٣ ، sct@amnesty.org.uk

دانشجویان دانشگاه بابلسر- ایران
۲۸ فروردین ۸۶

http://babolsaruniv.blogfa.com/
babolsaruniv@gmail.com
امضای حمایتی خود را به آدرس ای میل وبلاگ ماهم بفرستید

Friday, April 20, 2007

اطلاعيه مرکز فرهنگي زنان

هيچگونه کمکي
از هيفوس ( هلند ) و دیگر سازمانها دريافت نکرده ايم



طي چند ماه اخير علاوه بر ايجاد فضاي امنيتي و بازداشت و احضارهايي که بر فعالان جنبش زنان تحميل شده است، فشارهاي رواني نيز گسترش يافته است و بازار اتهام زني و برچسب وابستگي به بيگانگان داغ و پر رونق شده است . به گونه اي که به نظر مي رسد برخي نهادها از تمام امکانات خود براي خنثا کردن و ازبين بردن سازمان هاي تاثيرگذار بر حرکت هاي اجتماعي زنان بهره مي گيرند: با ابزار بازداشت هاي غيرقانوني فعالان جنبش زنان (براي نمونه از بهمن ماه سال گذشته تا کنون 10 نفر از اعضاي مرکز فرهنگي زنان به زندان افتاده اند و بسياري ديگر از اعضا مورد بازجويي قرار گرفته اند)، با پلمب کردن دفاتر سازمان هاي مختلف زنان، با ايجاد فضاي رعب و وحشت در سطح جامعه به منظور کنترل دوباره بر فضاي شهري و عقب راندن زنان از حوزه عمومي ، با مطرح کردن تهديدها، اخراج از محيط کار، کنترل و تعقيب و مراقبت و...

در واقع به نظر مي رسد برخي از نهادها براي پس زدن خواسته هاي حقوقي زنان از هر ابزاري (چه مشروع و چه نامشروع) بهره مي برند تا فضاي ناامني براي فعالان زن فراهم سازند و آنان را به عقب نشيني و تمکين از وضع موجود وادار سازند. و در اين ميان پخش و گسترش اتهام و شايعات مالي به سازمان هاي زنان نيز يکي از همين ابزارهاست

ماجراي مرکزفرهنگي زنان و موسسه هلندي هيفوس

مدتي است شايعه اي مبني بر کمک مالي موسسه هلندي «هيفوس» به مرکز فرهنگي زنان دامن زده مي شود. از اين رو ما در مرکز فرهنگي زنان بر آن شديم تا توضيحاتي را در اين مورد ارائه کنيم. البته اين توضيحات نه براي اطلاع نيروهاي امنيتي (با توجه به اين که مدت ها کليه اسناد و مدارک مرکز توسط آنان ضبط و مورد بررسي قرار گرفته و از اين رو آنان به خوبي مي دانند مرکز فرهنگي زنان هيچگاه از سازمان هاي بين المللي کمک مالي دريافت نکرده است) بلکه براي مخاطبان و علاقه مندان مرکز فرهنگي زنان ارائه مي شود، زيرا ما همواره سعي کرده ايم در مقابل جامعه و مردم هموطن مان پاسخ گو باشيم و اين روش را به مسئولان نيز توصيه مي کنيم.
اما در مورد شايعاتي که در مورد دريافت کمک مالي از هيفوس مطرح شده است خلاصه اي از گزارش خود را در زير ارائه مي کنيم:

در سال 1381 که در مرکز فرهنگي زنان تصميم گرفتيم کتابخانه اي تخصصي براي زنان برپا کنيم، فراخواني براي اين منظور در اسفندماه 1381 منتشر و براي برپايي اين کتابخانه درخواست مشارکت مردمي کرديم (گزارش فعاليت هاي مرکز را تا سال 1383 و فراخوان مزبور را مي توانيد در پيوست مشاهده کنيد). در ابتدا انتظار دريافت کمک مالي را از سوي زنان و مردان علاقه مند در حوزه زنان را بيش از آن داشتيم اما روند جمع آوري کمک هاي مردمي کندتر از آن بود که تصور مي کرديم (در عرض يک سال و نيم دادن فراخوان تنها نزديک به 15 ميليون جمع آوري شده بود که براي چنين پروژه اي بسيار اندک مي نمود) چرا که شايد هنوز مرکز فرهنگي زنان اعتماد لازم مردم را براي دريافت کمک مالي کسب نکرده بود. از اين رو در اوايل سال 1383 موسسه هيفوس که سال ها بود به بسياري از سازمان هاي غيردولتي زنان بر اساس پروژه هاي آنان، کمک پرداخت مي کرد با توجه به فراخوان مرکز در مورد تاسيس کتابخانه، پيشنهاد کمک براي راه اندازي کتابخانه را به مرکز فرهنگي ارائه کرد. آن زمان ما که تاحدودي از جمع آوري کمک هاي لازم مردمي براي راه اندازي کتابخانه دلسرد شده بوديم، ابتدا بدون توجه به ماهيت اکتيويستي و مردمي مرکز فرهنگي، و بدون همفکري هاي لازم، با شتابزدگي، پيشنهاد هيفوس را پذيرفتيم و طرح کتابخانه را به اين سازمان ارائه داديم. هيفوس نيز قراردادي تهيه کرد (قرارداد آن در پيوست وجود دارد) و قرار شد بابت تهيه مکان و خريد وسايل لازم براي راه اندازي کتابخانه مبلغ 130 هزار يورو براساس طرح و در چندين مرحله به مرکز فرهنگي زنان بپردازد. اما به محض بستن قرارداد و واريز 10 هزار يورو (واريز اولين پرداخت)، دغدغه هاي ما در مرکز فرهنگي زنان براي اين که آيا چنين کاري درست است يا نه، آغاز شد و بين اعضاي مرکز فرهنگي زنان در اين مورد بحث هاي مفصلي در گرفت. چرا که براساس تعهد اخلاقي که از ابتداي فعاليت مرکز بين اعضا بسته شده بود گرفتن کمک مالي براي فعاليت هاي مرکز را از سازمان هاي غيردولتي و دولتي از ابتدا براي خود منع کرده بوديم. اما به نظر مي رسيد روياي تاسيس اولين کتابخانه زنانه، ما اعضاي مرکز فرهنگي را در آن زمان تاحدودي دچار ترديد و دودلي کرده بود. اما بالاخره پس از بحث هاي مفصل براي دريافت يا عدم دريافت اين کمک از هيفوس، يکپارچه به اين تصميم رسيديم که گرفتن اين کمک مالي به دلايل متعددي درست نيست.

با اين تصميم جمعي، مرکز فرهنگي زنان اعلام انصراف خود را به موسسه هيفوس رسما اعلام کرد و خواستار فسخ قرارداد و بازگرداندن آن 10 هزار يورو شد و اين مسئله در مراسم جشن تاسيس کتابخانه در هشتم مارس 1383 نيز اعلام کرديم (گزارش هاي مربوطه را که در سايت مرکز منتشر شده است در پيوست بخوانيد). به اين ترتيب با وجود اشکالات فراوان و وقت گير بودن اين پروسه که طي چند ماه به طول انجاميد، بالاخره ما توانستيم قرارداد خود را با هيفوس فسخ کنيم و مبلغ 10 هزار يورو را به سازمان هيفوس عودت دهيم و به خاطر فسخ قرارداد در ميانه کار، از آنان پوزش بطلبيم (تصوير سندي که 10 هزار يورو به موسسه هيفوس عودت داده شده است را در پيوست مي توانيد مشاهده کنيد). قراردادي هم که اکنون هنوز از آن دوران بر روي وب سايت هيفوس قرار دارد مربوط به همين قراردادي است که با تصميم مرکز مبني بر عدم همکاري با هيفوس فسخ شد اما متاسفانه موسسه هيفوس در سايت خود ذکري از فسخ آن قرارداد به ميان نياورده است (که مرکز فرهنگي طي نامه اي رسما خواستار آن شده است که هيفوس همانطور که آن قرارداد را بر سايت خود گذارده، فسخ آن را و بازگرداندن مبلغ 10 هزار يورو را نيز اعلام کند و اميدواريم که هر چه سريعتر اين کار انجام گيرد(

بدين ترتيب، عقد و فسخ اين قرارداد براي مرکز فرهنگي زنان اگر بهره اي به همراه نداشت اما يکپارچگي بيشتر در زمينه چگونگي پيشبرد فعاليت هاي مرکز را به همراه آورد يعني اين تجربه باعث شد بعدها نيز که مرکز با پيشنهادات ديگر از سوي ديگر سازمان هاي بين المللي مواجه شد به راحتي بتواند همه آن ها را رد کند و اکنون با صراحت اعلام کند که مرکز فرهنگي زنان هيچ کمک مالي از هيچ موسسه بين المللي يا دولتي دريافت نکرده است.


برپايي کتابخانه با اتکا بر کمک هاي مردمي

اما سرنوشت برپايي کتابخانه پس از اين تصميم چه شد؟ در اسفندماه 1383 بالاخره مرکز فرهنگي توانست با همان کمک هاي مالي مردمي و نيز کمک اعضاي مرکز (ليست کمک ها را در 8 مارس هر سال روي وب سايت مرکز منتشر کرده ايم ) يک مکان براي کتابخانه رهن کند (به مبلغ 15 ميليون تومان از کمک هاي جمع آوري شده از مردم و خود اعضا) و کار آماده سازي اوليه کتابخانه را انجام دهد. در 8 مارس اين سال بود که کتابخانه را با همه کمبودهايش به اين اميد که به تدريج کمک هاي مردمي بيشتري به سوي کتابخانه اي که ظهور مي کند بيشتر خواهد شد در يک مکان اجاره اي افتتاح کرديم.

با توجه به اميدي که راه اندازي ابتدايي کتابخانه ايجاد کرد و با توجه به اعتبار بيشتر مرکز فرهنگي نزد افکار عمومي، کمک هاي مردمي بيشتري به سوي کتابخانه جذب شد (که ليست کمک کنندگان را مي توانيد همانطور که در وب سايت مرکز قبلا آمده در پيوست اين جا و اين جا و اين جا مشاهده کنيد) و با توجه به گسترش تعداد اعضاي مرکز، کمک هاي مالي خود اعضاي مرکز نيز افزوده شد. از اين رو در سال بعد از آن يعني در سال 1385 توانستيم يک آپارتمان کوچک 53 متري براي کتابخانه خريداري کنيم (به مبلغ 23 ميليون تومان و مخارج تعميرات آن نيز حدود 4 ميليون تومان شد) که سند اين کتابخانه اکنون به اسم 15 تن از اعضاي مرکز است (تصوير سند ملکي اين کتابخانه را در اين جا و اين جا مي توانيد در پيوست مشاهده کنيد). ما در مرکز فرهنگي زنان فکر کرديم با توجه به شرايط ناامن جامعه و عدم سياست منسجم در ايران (که با تصميم برخي از نهادها به انجمني مجوزي داده مي شود و توسط برخي ديگر همان انجمن غيرقانوني اعلام مي شود) و نيز با توجه به آن که يک بار دفتر مرکز فرهنگي زنان (اتاقي که به لطف يکي از اعضا به رايگان به مرکز واگذار شده بود) پلمپ شده بود، اگر يک آپارتمان 53 متري را به نام 15 نفر از اعضا ثبت بکنيم (و البته سندي هم مبني بر صلح اين مکان به مرکز فرهنگي تهيه کرديم که در پيوست مي توانيد مشاهده کنيد) لااقل مي توانيم اين مکان را تاحدودي از اين ناامني حفظ کنيم.

پس از آن که مکان کتابخانه به ثبات نسبي رسيد توانستيم طي چندين ماه گذشته هيئت مديره اوليه آن را شکل دهيم و در 8 مارس امسال (1385) نيز توانستيم کتابخانه را از مرکز فرهنگي کاملا منفک ساخته و به دست هيئت مديره اي جديد بسپاريم (که اکنون به لحاظ حقوقي زير نظر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان). در واقع مرکز فرهنگي زنان کتابخانه ي کوچکي را که در عرض 4 سال بالاخره به يک ثبات نسبي رسيد به هيئت مديره اي مختص کتابخانه واگذار کرد. چرا که ما در مرکز فرهنگي زنان بر اين تصور هستيم که براي تداوم هر نهادي مهم نيست که چه سازماني آن را بنياد گذاشته بلکه مهم آن است که به دست کساني تداوم يابد که به طرز شايسته تري از عهده آن برخواهند آمد.

در حال حاضر مرکز فرهنگي زنان بدون جا و مکان در قلب هاي اعضاي خود تداوم دارد و با حدود 7 ميليون و 700 هزار تومان موجودي خود (که از کمک هاي افراد باقي مانده است) سرگردان به دنبال محلي براي اجاره کردن است. اين 7 ميليون و 700 هزار تومان هم در حسابي به نام دو تن از اعضاي مرکز صديقه تقي نيا (مدير مالي مرکز) و خديجه کشاورز (مدير مسئول مرکز) موجود است.


با صداي بلند اعلام مي کنيم: مرکز فرهنگي زنان هيچ کمک مالي از نهادهاي دولتي وبين المللي دريافت نکرده است

مرکز فرهنگي زنان شرح روند ايجاد کتابخانه و نيز ديگر فعاليت هاي خود را همواره در خبرنامه ها و در وب سايت هاي خود (تريبون فمينيستي و زنستان) به تدريج منتشر کرده است اما اکنون دوباره کل اين پروسه را در اين جا ذکر کرديم تا کساني که فعاليت هاي مرکز را به تازگي دنبال مي کنند نيز از زندگي مرکز فرهنگي مطلع شوند. در طول سال ها فعاليت فرهنگي مان در مرکز، افتخار مي کنيم که توانستيم بدون هيچ کمک مالي از سازمان هاي بين المللي و دولتي، و تنها از طريق کمک هاي افراد و کمک خود اعضاي مرکز، اين کتابخانه و ديگر فعاليت هاي مرکز را پيش برده و بتوانيم کتابخانه را به حدي از بلوغ خود برسانيم و به ديگران واگذاريم تا بزرگ و بزرگ ترش کنند.

حال مرکز فرهنگي زنان با افتخار مي تواند با صداي بلند اعلام کند که هيچ کمک مالي از مراکز بين المللي از جمله «هيفوس » دريافت نکرده است و از اين طريق از موسسه هيفوس نيز مي خواهيم صحت اظهارات ما را کنترل کرده و فسخ قرارداد مرکز فرهنگي زنان براي دريافت کمک براي تاسيس کتابخانه را به طور شفاف روي وب سايت خود قرار دهد تا راه چنين شايعه پردازي هايي بسته شود.

ما نه تنها اکنون بلکه هر زمان حاضر به پاسخگويي به کليه افراد جامعه (و مقامات امنيتي) هستيم و بر اين گفته خود که مرکز فرهنگي زنان هيچ کمکي غير از کمک هايي که افراد به طور شخصي به مرکز فرهنگي پرداخته اند دريافت نکرده است پايبنديم، هرچند فکر مي کنيم که دريافت کمک مالي از سوي سازمان هاي بين المللي به سازمان هاي غيردولتي نه جرم است و نه يک کار غيرمعمول و نه يک عمل غيراخلاقي، زيرا فکر مي کنيم اگر نوع فعاليت هاي برخي از سازمان هاي غيردولتي حول فعاليت هاي خدمات رساني به زنان باشد ناچار از دريافت کمک هاي مالي اين چنيني هستند، اما نوع فعاليت مرکز فرهنگي زنان و نيز قول و قرار اخلاقي ما در مرکز و دلايل ديگر که برخي از آنها ذکر شد، باعث شده است که تاکنون ما از دريافت چنين کمک هايي امتناع کنيم و بر تعهد داخلي اعضاي مرکز مبني بر عدم دريافت کمک مالي از نهادهاي بين المللي و دولتي پايبند باشيم.

لازم به يادآوري است که به مرکز فرهنگي زنان از سوي سازمان هاي بين المللي تاکنون 2 بار پيشنهاد کانديدا شدن براي دريافت جوايز بين المللي (که بخشي از اين جوايز نقدي بوده) شده است، اما هر دو بار مرکز فرهنگي زنان از کانديدا شدن براي دريافت اين جوايز امتناع کرده است. به اين دليل که بعدها دچار چنين دروغ پردازي هايي نشود و دريافت جوايز نقدي را به حساب وابستگي مرکز به اين يا آن سازمان نگذارند چرا که ما در مرکز فرهنگي زنان معتقد بوديم بايد بتوانيم روي پاهاي خودمان و به اتکاي زنان و مردان ايراني آزاد انديش و علاقه مند به حقوق برابر بايستيم و بتوانيم از ظرفيت خود جامعه و مشارکت مردم براي بهبود وضعيت زنان بهره ببريم چرا که منابع مالي و انساني مردمي، منبعي هميشگي و بادوام است و با اين روش نيز ارتباط ما با جامعه افزايش مي يابد. زيرا فکر مي کرديم که کمک هاي مالي از سوي مردم، علاقه و احساس مشارکت آنان را به فعاليت هاي زنان گسترش مي دهد و اين ارتباط متقابل مي تواند هم ما و هم جامعه را ارتقاء دهد.

چنين استدلال ها و ذهنيت هايي در ميان اعضاي مرکز فرهنگي زنان بوده که تاکنون از دريافت کمک هاي مالي بين المللي خود را دور ساخته است وگرنه مسلما دريافت چنين کمک هايي عملي غيرمعمول و غيراخلاقي نيست و نخواهد بود. از اين رو بدون شک اگر مرکز فرهنگي زنان چنين کمک هايي را از هر سازمان بين المللي دريافت مي کرد باز هم بدون هيچ شرمندگي به طور شفاف آن را اعلام مي کرد و ريز دريافت ها و نيز خدمات و هزينه هايي که در مقابل آن انجام گرفته است را با صداي بلند به جامعه عرضه مي کرد و هيچ ترسي هم از بازگو کردن آن نداشت چرا که به نظر ما دريافت چنين کمک هاي مالي نيز بار مسئوليتي است از جنس ديگر که باز هم با شفاف سازي، مي توان از دام تخريب و سرکوب رها شد.

در انتها از کليه کساني که اخبار مربوط به دريافت کمک مالي مرکز فرهنگي زنان از هيفوس را در روزنامه ها و سايت ها يا وبلاگ هاي خود درج کرده اند درخواست مي کنيم که در همان صفحاتي که چنين ادعايي را کرده اند (چه آنان که ناآگاهانه و چه آنان که آگاهانه به اين کار اقدام کرده اند) اين اطلاعيه مرکز فرهنگي زنان را نيز درج کنند و در اين ميان حق خود را براي طرح شکايت از نهادهايي که آگاهانه بدون توجه به اين اطلاعيه باز هم به شايعه پردازي ادامه خواهند داد محفوظ مي داريم. و در ضمن از موسسه هيفوس مي خواهيم اين اشتباه خود را جبران کرده و در همان صفحه اي که قرارداد مرکز وجود دارد، تاريخ فسخ قرارداد و عودت مبلغ دريافت شده را نيز ذکر کند. چرا که در چنين شرايطي که برخي از نيروهاي امنيتي قصد «براندازي نرم» ما را دارند چنين اشتباهاتي مسئوليت سنگين تري از شرايط معمول دارد.

گسترش خواسته تغيير قوانين تبعيض آميز، عامل همه اين شايعه پردازي هاست

به رغم همه اين ها ما مي دانيم که با پخش چنين شايعاتي سعي دارند افکار عمومي را نسبت به انگيزه هاي انساني فعالان زن به شک و ترديد وادارند و از اين طريق انگيزه تلاش براي تغييرات اجتماعي به نفع زنان را در افکار عمومي بي اعتبار سازند و پس از ايجاد شبهه و بي اعتبار نمودن آنان، فعاليت شان را مهار يا سرکوب کنند.

ما به خوبي مي دانيم که چنين فضاسازي ها و شايعه پراکني ها ريشه در ستيزهاي جدي تري دارد چرا که با جدي تر شدن مبارزه حق خواهانه زنان و عمومي تر شدن بحث تغيير قوانين تبعيض آميز و گسترش اين خواست در لايه هاي مختلف اجتماعي، واکنش منفي و خشونت بار از سوي برخي از مقامات و نهادها نيز گسترش يافته و بدين ترتيب جنبش زنان وارد مرحله جديدي از زندگي خود شده است. مرحله اي که هرچند دوران سختي را برايمان به ارمغان آورده، اما حاصل به ثمر رسيدن سال ها تلاش فرهنگي و پيگري براي گسترش مسئله زنان است که به نظر مي رسد اکنون به تدريج به مراحل اوج خود نزديک مي شود.

ما و همه مدافعان حقوق زنان مي دانستيم به ميزاني که خواسته هاي خود را جدي تر و عمومي تر سازيم، بالطبع واکنش منفي به اين خواسته ها از سوي برخي از صاحبان قدرت که اين خواست ها را با منافع خود در تضاد مي بينند گسترش خواهد يافت. مکانيزم اين کنش و واکنش، قانوني است که از تاريخ و از تجربه هاي فراوان خواهران خود در ديگر کشورها آموخته ايم و البته به استناد همين تجربه ها اين را هم مي دانيم که عمر اين واکنش هاي خشن و سرکوبگرانه هم نمي توانند ازلي و ابدي باشد و اگر نيروهاي فعال کنوني در جنبش زنان سرکوب يا به تسليم واداشته شوند، باز هم نيروهاي جديد و تازه نفس فراخواهند روييد. مگر فعالان جنبش زنان که در گذشته به بهانه هاي مختلف سرکوب شدند، جايشان خالي مانده است که جاي فعالان کنوني جنبش زنان خالي بماند؟ بي شک در غياب کنشگران معاصر جنبش زنان، درخواست تغيير قوانين تبعيض آميز و ديگر خواسته هاي زنان ايران ادامه خواهد يافت تا بالاخره روزي اين خواسته هاي معوق مانده تحقق يابد چرا که تحقق آن ها، نياز و ضرورتي تاريخي اجتماعي است که در نهايت مسئولان نيز بايد آن را درک کنند.

مرکز فرهنگي زنان
25 فروردين ماه 1386

Saturday, April 14, 2007

فراخوان کمیته برگزاری مراسم دهمین سالگرد حکم دادگاه میکونوس در برلن

در ۱٧ سپتامبر ۱٩٩٢ چهار تن ار رهبران و همراهان حزب دمکرات کردستان ایران در رستوران " میکونوس" توسط یک تیم ترور جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیدند. پس از سه سال و نیم ، دادگاه برلين در١٠ آوریل ١٩٩٧، برای اولین بارحکم محکومیت مجرمین این جنایت و رژیم حاکم بر ایران را به عنوان آمرین این ترور صادر کرد.

اکنون ١٠ سال پس از صدور این حکم تاریخی علیه تروریسم دولتی جمهوری اسلامی ایران، ما همه آزادیخواهان را در سومین سالروز نصب لوح یادبود قربانیان این ترور

- برای محکوم کردن تروریسم دولتی جمهوری اسلامی ایران
- به یاد همه قربانیان این رژیم ضد آزادی در ٢٨ سال گذشته به ویژه قربانیان ترور میکونوس : دکتر صادق شرفکندی ، فتاح عبدلی، همایون اردلان و نوری دهکردی

به یک تجمع دعوت می کنیم.

سخنرانان:
سارا دهکردی( خانواده قربانیان ترور میکونوس)
هانس یواخیم اریگ (وکیل قربانیان ترور در دادگاه میکونوس)
و
نماینده حزب دمکرات کردستان ایران

محل: مقابل رستوران سابق میکونوس مقابل لوح یادبود
Prager Str.2a, Berlin- Wilmersdorf, U 9 - Güntzelstraße
زمان: جمعه، ٢۰ آوریل ٢٠٠٧ ساعت ١٢

برگزارکننده: کمیته برگزاری مراسم دهمین سالگرد حکم دادگاه میکونوس در برلن

kupg_iran@yahoo.de
تماس:
0049 - (0)172 - 1647761

Sunday, April 08, 2007

شكنجه و تشديد فشار بر ساير زندانيان

انتقال خانم زهرا عليقلي به بند زندانيان خطرناك
براي شكنجه و تشديد فشار بر ساير زندانيان

بنابه گزارشهاي رسيده خانم زهرا عليقلي 62ساله كه بيش از 10ماه در بند 3زنان زندان اوين بازداشت میباشد به بند زندانيان عادي متنقل گرديده است. اين بند محل نگهداري زندانيان عادي و خطرناك ميباشد. يكي از شيوه هايي كه توسط حسن زارع دهنوي معروف به قاضي حداد و محمود سالاركيا از مسئولين قوه قضائيه عليه زندانيان سياسي بكار گرفته ميشود قرار دادن زندانيان سياسي در كنار زندانيان عادي و خطرناك و تشويق و تحريك آنها براي ايجاد درگيري فيزيكي و مورد اهانت قرار دادن زندانيان سياسي است.خانم زهرا عليقلي به دستور مستقيم حسن زارع دهنوي به بند زندانيان عادي منتقل گرديد و تا به حال چندين بار مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حمله كنندگان به وي به مرخصي تشويقي در ازا اعمالشان فرستاده شده اند.
متعاقب راي شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد مبني بر برداشتن نظارت از رژيم ضد بشري آخوندي, دژخيمان وزارت بد نام اطلاعات آخوندي در هفته هاي اخير شكنجه و تضيقات بر زندانيان سياسي و خانواده هاي آنها را افزايش داده است.
خانم عليقلي براي اولين بار در سال 1981به همراه همسرش دستگير و مدتي را در سياهچالهاي رژيم ضد بشري آخوندي بسر برد. مجددا در سال 1986دستگير و تحت شكنجه هاي سبعانه دژخيمان قرار گرفت.
مقاومت ايران از سازمانهاي وشخصيت هاي مدافع حقوق بشر خواستار اقدامات عاجل جهت حفظ جان زندانيان سياسي در بند رژيم آخوندي و تعيين گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل براي نظارت و گزارش مستمر در مورد نقض حقوق بشر در ايران گرديد।

دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
17فروردين 1385(6آوريل2007)

Saturday, April 07, 2007

جمعبندی از راهپیمائی 8 مارس 2007 کارزار زنان

در لاهه (هلند)

بحث آزاد

برگزارکننده: کارزار لغو قوانين ضد زن

تالار : کارزار زنان در پالتاک

Iran KARZAR-e ZANAN

دوشنبه 9 آوریل 2007 از ساعت 20 تا 24 بوقت اروپای مرکزی

فعالين کارزار زنان از حضور فعال شما در تالارکارزار زنان، براي پيشبرد اهداف خود پيشاپيش سپاسگزارند.

Sunday, April 01, 2007

فراخوان برگزاري گردهمايي سال1386 معلمان ايران

فراخوان برگزاري گردهمايي سال1386 معلمان ايران
و سپاس از حمايت آحاد هموطنان و تشکلهاي مستقل ملي و بين المللي
از جنبشهاي اعتراضي


هم ميهنان گرامي
تشکلهاي مستقل ملي و بين المللي

نظر به عدم تأمين طرح مطالبات و دريافت مکرر پاسخ إعمال اهانت، ضرب و شتم و حبس همکاران و سرکوب تجمع قانوني معلمان ميهنمان توسط حکومت اسلامي و اعلام هشدار و طرح لزوم تداوم اعتصاب سراسري معلمان و دانش آموزان کشورمان به عنوان تنها گزينۀ ممکن پيش روي به منظور پيشگيري از عواقب پيش بيني شدۀ آن از سوي اين تشکل مستقل ملي؛

با سپاس از حمايت قاطع آحاد هموطنان و تشکلهاي مستقل ملي و بين المللي از جنبشهاي حق طلبانه؛

معلمان ميهنمان به پشتوانۀ آحاد هموطنان و نيز حمايت عموم کارگران و زحمتکشان و تشکلهاي وابسته ، به تجمع قانوني خود در سراسر کشور تا تحقق کامل مطالبات ادامه داده ، در اعتراض به عملکرد ضد انساني حکومت اسلامي و نيز محکوم نمودن واپسين توطئۀ حکومت اسلامي در تأمين فاجعۀ جايگزيني و تثبيت حاکميت سرکردگي امپرياليزم جهاني در منطقه ضمن عدم حضور در کلاسهاي درس؛روز هاي شنبه اين نگون سال حکومت اسلامي دست در دست همۀ زنان و مردان ميهنمان در برابر مجلس فرمايشي و ميادين بزرگ شهرهاي ميهنمان به پيگيري مطالبات مي پردازيم و جهانيان را به نظارۀ شکوه آن و استماع پيام آن فرا مي خوانيم%

کانون معلمان ايران
12 فروردين 1386